مدیریت سرمایه
مدیریت سرمایه یعنی اینکه شما به نحوی از سرمایه تان استفاده کنید که درصد سودهایتان بیشتر از ضررهایتان باشد. استراتژی ها و تاکنیک های معاملاتی که یاد گرفتید به تنهایی نمی توانند شما را در زمینه معامله کردن موفق کنند مگر اینکه استراتژی برای مدیریت سرمایه تان داشته باشی د.
در این مقاله می خواهیم شما را با مدیریت سرمایه آشنا سازیم و اهمیت مدیریت سرمایه را به شما اثبات کنیم . در ادامه چند مثال در مورد مدیریت سرمایه برای شما ذکر کرده ایم امیدواریم که حق مطلب را ادا کرده باشیم.
آیا در مورد حجم پوزیشن اطلاعاتی دارید؟
اگر در این مورد اطلاعاتی ندارید به شدت توصیه می کنیم این بخش رو با دقت مطالعه بفرمایید چون دانستن یا ندانستن این موضوع باعث می شود یک معامله گر زیان ده و یا سود آور باشید.
حجم پوزیشن چیست؟
حجم پوزیشن میزان لات معاملاتی هست که شما وارد معامله می کنید و هیچ فرقی ندارد که حساب شما استاندارد، میکرو یا مینی باشد.
برای مثال اگر شما ۲ مینی لات ( هر مینی لات معادل ۱۰۰۰۰ واحد) در جفت ارز پوند دلار معامله می کنید این به معنی این هست که شما به ارزش ۲۰۰۰۰ دلار امریکا وارد معامله کردید و بستگی به اینکه نرخ تبدیل در بروکر شما بر روی ارز پوند دلار در جهت تمایل شما حرکت کند شما به ازای هر پیپ حرکت بازار ۲ دلار سود یا ضرر می کنید.
اگر ۱۰۰ پیپ در جهت تمایل حرکت شما داشته باشیم میزان ۲۰۰ دلار سود می کنید. برای اینکه بتونید درک درستی از محاسبه پشت این اعداد داشته باشید معکوس حرکت را بررسی می کنیم.
برای مثال فرض کنید:
قیمت پوند دلار از قیمت ۱/۵۶۰۰ به ۱/۵۵۰۰ به سمت پایین حرکت کرده و این میزان ۱۰۰ پیپ حرکت هست که به معنی ۱ سنت تغییر نرخ تبادل قیمت در این ارز هست.
پس داریم : ۲۰۰دلار =۰.۰۱۰۰ *۲۰۰۰۰
هر لات استاندارد برابر چند دلار است؟
اگر شما ۱ لات استاندارد معامله کنید برابر ۱۰۰/۰۰۰ دلار معامله هست که به ازای هر ۱ پیپ حرکت ۱۰ دلار سود یا ضرر می کنید. همچنین ۱ مینی لات برابر ۱۰/۰۰۰ دلار هست و ارزش ۱ دلار در هر پیپ را دارد.
۱میکرو لات برابر با ۱۰۰۰ دلار معامله هست که برابر ۱۰ سنت سود یا ضرر در هر پیپ حرکت می باشد. اگر شما یک حساب استاندارد لات باز کنید و انتخاب کنید که مینی لات ترید کنید، ۱ مینی لات برابر با ۱۰ استاندارد لات، ۵ مینی لات برابر با ۵۰ استاندارد لات هست.
هر میکرو لات برابر چند دلار است؟
اگر شما یک حساب مینی باز کنید و انتخاب کنید که میکرو لات ترید کنید پس ۱ میکرو لات برابر با ۱۰ مینی لات و ۵ میکرو لات برابر با ۵۰ مینی لات هست. پس در نتیجه سایز معاملات شما با نوع حساب شما (استاندارد یا مینی) و چه حجمی قصد ترید دارید ارتباط مستقیم دارد. بعضی از بروکرها حساب میکرو ندارند. این اطلاعات برای اینکه بدانید چه حجمی باید باز کنید بسیار مهم هست.
سیستم مدیریتی یا مدیریت سرمایه
اکثر تریدرهای تازه کار این دیدگاه را دارند که یک سیستم معاملاتی قوی تمام چیزی است که نیاز دارند که به سود برسند. اینطور افراد سال های زیادی را برای پیدا کردن یک سیستم هالی گریل صرف می کنند (سیستمی که وین ریت بسیار بالا و نزدیک صد در صد دارد) تا رویاهایشان را بسازند. اگر شما هم یکی از آنها هستید باید به شما بگویم که وین ریت سیستم معاملاتی شما هیچ ربطی به موفقیت شما در تریدهایتان ندارد.
پس نتیجه می گیریم که مدیریت سرمایه اصل بزرگ و اساسی در معامله گری می باشد. شما با وین ریت %۹۰ باز هم پول از دست می دهید حتی با وین ریت %۹۹، اگر مدیریت سرمایه ضعیفی داشته باشید ضرر خواهید کرد. و از طرف دیگه شما با وین ریت %۳۰ می تونید به سود مداوم برسید اگر مدیریت سرمایه قوی داشته باشید.
خبر خوب این هست که وقتی با استراتژی بانکی و موسسات مالی معامله می کنید اگر سیستم مدیریت سرمایه قوی داشته باشید به یکی از قویترین سیستم های معاملاتی و ترید دست پیدا می کنید و هیچ وقت برای پول در آوردن از ترید در بازارهای مالی مختلف مشکلی نخواهید داشت.
ریوارد چیست؟
ریوارد میزان پولی هست که شما قرار است در این ترید بدست بیارید. یکی از مهمترین فاکتور های مدیریت سرمایه، ریسک به ریوارد است، که به عنوان یکی از مهمترین شرایط برای تایید یک سطح عرضه و تقاضای خوب در باره ی آن در مباحث قبلی به صورت دقیق صحبت کردیم. من به شما یاد می دهم که چطور این را محاسبه کنید و این محدوده های عرضه و تقاضای جذاب را پیدا کنید.
مثال پایین را ببینید:
ریسک چیست؟
همینطور که دیدید این چارت ۴ ساعته یورو به دلار هست و ما یک محدوده عرضه را مشخص کردیم. وقتی که بازار برای تست این محدوده بر می گردد متوجه می شویم که یک کندل پین بار تشکیل شده است در حقیقت خیلی شبیه کندل دوجی هست ولی چیزی که خیلی مهم هست اسم کندل ها نیست بلکه روانشناسی پشت این فرم کندلی است.
همینطور که می بینید بازار با قدرت از سطح پرتاب شده، پس برای ورود به این ترید ما نیاز داریم در بسته شدن کندل دوجی یا پین بار وارد معامله شویم و استاپ لاس را بالای محدوده کندل قرار دهیم. فاصله بین ورود شما و استاپ لاس ریسکی هست که متحمل می شوید.
نکته : باید چند پیپ بالاتر قرار بدید که قیمت اجازه حرکت داشته باشد و بخاطر اسپرد، استاپ نخورید .
و همین طور که می بینید این فاصله ۲۳ پیپ محاسبه شده، پس در این ترید ما ۲۳ پیپ استاپ یا ریسک داریم.
چگونه حد سود رو تعیین کنیم؟
اگر قیمت در جهت تحلیل شما حرکت کند برای محاسبه نسبت سود (ریوارد) باید فاصله بین ورود شما تا تارگت رو بدست بیاورید و میزان پیپ را محاسبه کنید.
به چارت پایین نگاه کنید:
همینطور که در چارت بالا می بینید این همان چارت یورو دلار ۴ ساعته هست. با مشخص کردن فاصله بین ورود و تارگت، ما به ریوارد می رسیم بعد از محاسبه این فاصله دیدیم این فاصله ۱۰۷ پیپ هست که یعنی ریوارد برابر ۱۰۷ پیپ هست. پس این ترید برای ما ریسک به ریوارد ۴.۵/۱ را دارد. (یک به چهار و نیم) ( Risk/Reward = 1 / 4.5) اجازه بدهید یک مثال دیگه بزنم تا کاملا متوجه بشوید.
چارت پایین را ببینید:
همینطور که می بینید این چارت ۴ ساعته دلار به فرانک هست و ما یک محدوده تقاضای خیلی خوب داریم. زمانیکه بازار به محدوده ما برگشت، یک کندل پین بار خوب تشکیل داده و این یک نشانه برای برگشت قیمت می تواند باشد. ورود شما با بسته شدن این کندل پین بار هست و استاپ لاس شما باید زیر محدوده تقاضا قرار بگیرید. با محاسبه بین نقطه ورود و استاپ، ما ریسک را بدست می آوریم که برابر ۲۱۳ پیپ هست.
همینطور که همیشه گفتیم محدوده سود ما سطح بعدی هست و در این مثال یک محدوده تقاضا داریم پس هدف ما مقاومت بعدی هست. همینطور که می بینید با محاسبه سود به راحتی نسبت سود را بدست می آوریم که این مقادیر از ورود تا سطح مقاومتی برابر ۶۲۳ پیپ هست. پس می توانیم بگوییم که این ترید، ریسک به ریواردی برابر با ۲.۵/۱ برای ما دارد.
سایز پوزیشن و ریسک به ریوارد
در حقیقت درک اینکه ریسک به ریوارد نقش اصلی در حجم پوزیشن شما دارد، برترین دلیل برای رسیدن به سود مستمر است. قبل از ورود به یک معامله شما نیاز دارید که بدانید دقیقا چه مقادر پول را قرار است ریسک کنید و دقیقا چقدر قرار است از این ترید سود ببرید. به زودی متوجه می شوید چرا وقتی مقدار دقیق دلاری را مشخص کردید، سپس باید حجم پوزیشن را مشخص کنید تا به آن عدد برسید. اگر شما دارید میکرو ترید می کنید و می خواهید ۵۰ دلار ریسک کنید در یک ترید با حجم ۱۰۰ پیپ استاپ لاس شما ۵ خواهد بود.
۰.۵*۱۰۰=۵۰ Dollar
ریسک به ریوارد ۱:۲
شما پوزیشنی دارید با سایز ۵ مینی لات (۵ میکرو لات) که ۵ دلار ریسک می کنید با علم به اینکه هر پیپ برای شما ۵۰ سنت ارزش دارد . درک دیدگاه ریسک به ریوارد بسیار مهم هست که بدانید اگر شما دارید ۱۰۰ دلار در یک ترید ریسک می کنید و تارگت را برابر ۲۰۰ دلار قرار می دهید در حقیقت شما دارید سودتان را دو برابر می کنید و ریسک به ریوارد ۱:۲ دارید.
دلیل اهمیت ریسک به ریوارد در معاملات
شما اگر ۵۰% تریدهایتان استاپ بخورد باز هم به مرور زمان سود می کنید. اگر شما ۶۵% تریدهایتان ضررده باشد با ریسک به ریوارد ۱:۲ باز هم سود می کنید. در یک بازه ۱۰ تریدی اگر شما فقط ۳۱% وین ریت داشته باشید و ریسک به ریواردتان ۱:۲ باشد و در هر ترید ۱۰۰ دلار ریسک کنید بعد از ۱۰ترید باز هم ۵۰ دلار سود کردید. این قدرت ریسک به ریوارد هست وقتی آن را بکار بگیرید.
وین ریت بالا یا وین ریت پایین
خیلی از تریدرها به اشتباه باور دارند که باید درصد بالایی از وین ریت رو داشته باشند تا بتوانید در این بازار سود کند که در حقیقت یک دیدگاه اشتباه هست. اگر شما ریسک به ریوارد ۱:۳ داشته باشید این به معنی این هست که اگر شما ۷ترید از ۱۰ تریدشما استاپ بخورد و در هر ترید ۱۰۰ دلار ریسک کنید، شما ۷۰۰ دلار از دست می دهید ولی ۹۰۰ دلار بدست می آورید که در نتیجه شما بعد از ۱۰ ترید ۲۰۰ دلار سود کردید، با اینکه ۷۰% تریدهایتان ضررده بوده است. الان باید متوجه شده باشید چرا تاکید داشتیم که حداقل باید ریسک به ریوارد ۱:۲ داشته باشید. دلیل این است که با وین ریت پایین باز هم می تونید سود کنید.
ریسک بر چه اساس معامله می شود؟
ریسک بر اساس دلار محاسبه می شود نه پیپ، حجم پوزیشن به شما این اجازه را می دهد که بتوانید مقداری که قرار هست ریسک کنید در هر ترید را مشخص کنید. این به شما کمک می کند که در عین حالی که شما استاپ لاس بزرگی دارید، بتوانید ریسک دلاری حسابتان را ثابت نگه دارید. خیلی از تریدرها اشتباها این تصور را دارند که استاپ لاس بزرگ در حقیقت ضرر سنگین تری به شما می زند. اگر شما قرار هست استاپی برابر با ۲۰۰ پیپ داشته باشید باید ۱۰۰ دلار را ریسک کنید که به راحتی می تونید با حجم پوزیشن این مقدار را مدیریت کنید.
برای مثال فرض کنید: شما پوند دلار مینی را ترید می کنید و قرار هست ۱۰۰ دلار برای ۲۰۰ پیپ استاپ را ریسک کنید. در اینصورت حجم پوزیشن شما برابر با ۵ (یا ۵ میکرو لات) هست. در حقیقت شما دارید تریدی می کنید که به ازای هر ۱ پیپ حرکت ۵۰ سنت ضرر می کنید.
۱۰۰$= ۵۰*۲۰۰
پس صرفا بخاطر اینکه استاپ لاس شما بزرگ هست به این معنی نیست که باید ریسک زیادی انجام بدهید. خیلی از تریدر ها استاپ را قرار می دهند ولی حجم پوزیشن رو محاسبه نمی کنند که باعث می شود حساب معاملاتی شان از بین برود!
اشتباهات رایج تریدرها
اگر شما در ابتدا ریسک معاملاتی خود را رو برای ۱۰۰ پیپ و ۱۰۰ دلار قرار بدهید و در وسط راه تصمیم بگیرید استاپ رو ۱۰۰ پیپ بیشتر کنید و ۲۰۰ پیپ استاپ داشته باشید، در حقیقت شما ۲۰۰ دلار دارید ریسک می کنید(۱ دلار به ازای هر پیپ * ۲۰۰ پیپ = ۲۰۰ دلار) این اصلی ترین اشتباه در ترید کردن هست که می توانید مرتکب شوید.
شما باید قبل از ورود به معامله ریسک دلاری تان را بر اساس استاپ دلخواه تان و هرجایی که هست مشخص کنید (هیچ وقت استاپ را جابه جا نکنید. وقتی وارد محدوده ضرر می شوید، ترس از دست دادن پول باعث میشود شما ریسک خود را بیشتر کنید و به مرور زمان حساب تان را کلا از بین ببرید) . بصورت مشابه خیلی از تریدرها فکر می کنند استاپ لاس کوچکتر به معنی ریسک دلاری کمتر اسست. این همیشه صادق نیست و حجم پوزیشن این را تعیین می کند.
اگردوست شما یک تریدر باشد با یک استاپ ۵۰ پیپی اما ۵ دلار در هر پیپ ریسک کند ( ۵ مینی لات) پس در حقیقت ۲۵۰ دلار در این ترید ریسک کردهاست. اگر شما استاپ لاسی برابر با ۱۰۰ پیپ داشته باشید ولی ۲ دلار در هر ترید ریسک کرده باشید ( ۲ میلی لات) پس ریسک شما در ترید برابر ۲۰۰ دلار است. پس می بینید که استاپ کوچکتر لزوما به معنی ضرر کمتر نیست. اینجا شما حجم کمتری با استاپ بزرگتری داشته اید ولی ضرر کمتری کرده اید.
خلاصه مقاله
ما در این مقاله به زبان ساده به شما بگوییم که هر چه قدر در این بازار حرفه ای شوید و دوره های زیادی ببینید و مقالات آموزشی بخوانید و همچنین استراتژی ها و تاکتیک های معاملاتی زیادی را یاد بگیرید به تنهایی نمی توانند شما را در زمینه معامله گری موفق کنند، مگر اینکه استراتژی مدیریت سرمایه خود راداشته باشید.
بهترین ریسک برای معامله نیم تا یک درصد است. برای افزایش این ریسک به مهارت بالایی نیاز دارید و تا زمانی که مهارت تان را به مرحله قابل قبولی نرسانده اید، بهتر است اهرم های کوچک استفاده کنید و رویای یک شبه پول دار شدن را از ذهنتان بیرون کنید.
سپاس گزاریم از اینکه این مقاله را تا انتها مطالعه کرده اید و موفقیت شما در معاملهگری و تمام مراحل زندگی را خواستاریم.
حجم مبنا چیست و چگونه محاسبه می شود؟
در میان اصطلاحاتی که در بازار بورس بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، باید به حجم مبنا اشاره کنیم. تمام بازار بورس دنیا از قوانین و شرایط خاصی برخوردار هستند. قوانین بازارهای بورس در دنیا، منجر شده است تا سرمایه گذاران با اطمینان بیشتری تمایل داشته باشند در این بازارهای سرمایه گذاری کنند. پس برای آن که این بازارهای مالی از سوء استفاده برخی از اشخاص جلوگیری نمایند، اصطلاحات خاصی را تعریف کرده اند که باید در مورد آنها اطلاعات بدست آورید.
در این میان ما قصد داریم در خصوص این که حجم مبنا چیست و منظور از قیمت پایانی سهام در بازار بورس چیست، اطلاعاتی به دست آوریم. با کسب این اطلاعات مسلما بهتر می توانیم در این بازار سرمایه گذاری نماییم، و سود خوبی نیز به دست آوریم. برای ان که بدانیم این اصطلاح در بورس چه کاربردی دارد، باید ارتباط میان حجم معاملات و مبنا را مورد بررسی قرار دهیم.
محاسبه حجم مبنا
منظور از حجم مبنا تالار بورس چیست؟
برای این که به سادگی با این اصطلاح آشنا شوید، آن را در قالب یک مثال برای شما توضیح خواهیم داد. تصور کنید امروز به عنوان یک معامله گر قصد دارید 1 دلار را با قیمت 1 میلیون تومان از دوستتان خریداری کنید. آیا به نظر شما قیمت یک دلار در بازار با این مبلغ مورد نظر شما معامله می شود؟ مسلما خیر. زیرا حجم معامله ای که قصد دارید انجام دهید کوچک است.
اما زمانی که درصد میلیون دلار محاسبه شود، می توانید به قیمت واقعی اقدام به انجام معامله نمایید. در اصل منظور از حجم مبنا بورس سنجیدن حجم معاملات و دخالت آن در تعیین میزان قیمت سهم در این بازار است. می دانیم که بازارهایی مالی بسیاری، از عمق زیادی برخوردار هستند. از این رو تغییرات قیمت در چنین بازارهایی برای بیشتر مردم قابل پذیرش خواهد بود.
اما زمانی که تصمیم به انجام معامله در بازار بورس می نمایید، این بازار از عمق کمی برخوردار بوده و از این رو لازم است حجم معاملات به میزان خاصی برسد، تا قیمت سهام دچار تغییر شود. پس در اصل توجه به حجم مبنا به معامله گران بورس کمک می کند تا از هیجانات کاذب دور شده و از بروز افت و رشد بی رویه قیمت سهام در این بازار جلوگیری نمایند.
هیچ شخص خاصی در تعیین حجم مبنا و قیمت پایانی دخالت ندارد، و این مسئله توسط سامانه معاملات بورس اندازه گیری می شود. برای آنکه بتوانید پیش از معامله در خصوص قیمت پایانی اطلاعات به دست آورید، کافیست به سایت مدیریت فناوری بورس تهران مراجعه نمایید.
حجم مبنا در تابلوخوانی
حجم مبنا در تابلوخوانی به چه صورت است؟
بیشتر افرادی که در بازار بورس از تجربه و مهارت بالایی برخوردار هستند، معمولا با قیمت پایانی بسیار مواجه می شوند. در چنین حالتی زمانی که اقدام به تابلوخوانی می نمایند، باید به حداقل تعداد سهامی که در یک نماد مورد معامله قرار می گیرد و دامنه نوسان رشد یا کاهش آن را مورد بررسی قرار دهند. قانون بازار بورس تعیین نموده است که حداقل 20 درصد از یک سهام یک شرکت در طی یک سال باید مورد معامله قرار گیرد.
پس برای این که بدانیم حجم مبنا چطور محاسبه می شود، باید به تعداد روزهای کاری در طی یک سال توجه کنیم. مثلا می توانیم این تعداد روزها را 250 روز در نظر بگیریم. پس با این اوصاف حجم مبنای روزانه برای سهام مورد معامله، هشت ده هزارم کل سهم شرکت خواهد بود. یعنی شرکتی که دارای 20 میلیون سهم است، حجم مبنای آن باید معادل 16 هزار سهم محاسبه شود.
در چنین شرایطی لازم است حداقل 16 هزار سهم از شرکت در بازار بورس مورد معامله قرار گیرد، تا در طی آن روز تغییرات قیمت بر روی این سهام اعمال شود. البته لازم به ذکر است که حجم مبنا در تابلو خوانی برای شرکت های فرابورس، معمولا حجم مبنای معادل 1 در نظر گرفته می شود. که البته باید بگوییم این قانون صرفا مختص شرکت های فرابورس خواهد بود.
بررسی قیمت پایانی در فرابورس
منظور از حجم مبنا در بازار فرابورس چیست؟
سهام هایی که در بازار فرابورس مورد معامله قرار می گیرند، دارای حجم مبنای ثابتی هستند. همانطور که اشاره کردیم، این حجم در فرابورس 1 است. یعنی کافیست یک سهم در نماد فرابورسی مورد معامله قرار گیرد، تا قیمت پایانی آن دستخوش تغییر شده و افزایش یا کاهش یابد. در این بازار به هیچ عنوان افزایش یا کاهش قیمت پایانی سهم، به حجم معاملات ربطی ندارد.
البته لازم است برای محاسبه حجم مبنا در فرابورس میانگین وزنی را در نظر بگیرید. از سوی دیگر نیز باید به این مسئله اشاره کنیم که، در بازار بورس نیز زمانی که نماد ها بازگشایی می شوند، بسته به دلایل مختلفی که می توانیم از جمله این دلایل به تقسیم سود نقدی، عرضه اولیه، افزایش سرمایه و … اشاره کنیم، میزان حجم مبنای سهام شرکت ها، معادل 1 است.
زیرا در روز بازگشایی نمادهای بورسی، هیچ گونه نوسانی وجود ندارد و از این رو قیمت پایانی سهام بسته به میزان عرضه و تقاضای سهامداران و خریداران مشخص می شود.
بررسی وضعیت سهام در بازار بورس
نحوه محاسبه حجم مبنا به چه صورت است؟
بسیاری از سهامداران که در مورد کلیات حجم مبنای سهام در بازارهای مالی اطلاعات دارند، می دانند چگونه اقدام به محاسبه این حجم نمایند. به هیچ عنوان نیازی نیست که کاربران خود در بازار بورس اقدام به محاسبه حجم مبنای سهم نمایند. زیرا سایت TSETMC میزان حجم تعیین شده هر سهم را نشان می دهد. اما با این وجود، بهتر است برای تعریف حجم مبنا بیان کنیم که، این اصطلاح در اصل مساوی است با 4 سهم از 10 هزار سهم یک شرکت در بورس و فرابورس.
یعنی شرکتی که دارای 10 میلیارد سهم است، حجم ان باید تقریبا معادل 4 میلیون سهم باشد. البته از سوی دیگر باید به این مسئله اشاره کنیم که میزان حجم مبنا ، بسته به حداقل و حداکثر بازارهای مالی می تواند متفاوت باشد. این تغییر نیز بیشتر شامل بازار بورس بوده و در بازار فرابورس، معمولا این حجم ثابت است و معادل 1 می باشد.
قیمت پایانی سهام در آخرین روز معاملاتی هر هفته نیز، منجر می شود تا سهم در ابتدای روز بعد یا همان هفته بعد، بسته به آن آغاز شود. اما باید بگوییم این مسئله لزوما بدان معنا نیست که قیمت پایانی سهام با آخرین قیمت سهم یکسان باشد. زیرا ممکن است قیمت سهم بسته به شرایط خاصی کاهش یا افزایش یابد. که در چنین حالتی بررسی حجم مبنا می تواند برای سرمایه گذاران مناسب باشد.
معامله با استراتژی الگوی سر و شانه
چندین روش برای معامله فارکس با استفاده از تحلیل تکنیکال وجود دارد. یک از استراتژیهای محبوب، جستجوی الگوهای کلاسیک در چارت قیمتی ارز است. الگوی سر و شانه در بین الگوهای برگشتی نمودار قابل اعتماد و محبوب قرار میگیرد و معمولاً زمانی رخ میدهد که روند در حال تغییر جهت باشد. الگوی سر و شانه نیز با ارائه سیگنالهای معاملاتی واضح و اندازه گیری اهدافی که توسعه استراتژی معاملاتی بر اساس آن را بسیار آسان میکند، به تریدرها سود میرساند.
استراتژی معامله سر و شانه در فارکس چیست؟
بسیاری از تریدرهای فارکس که مبنای تصمیمات معاملاتی خود را تحلیل تکنیکال قرار میدهند، از الگوهای نمودار کلاسیک برای تصمیم گیری درباره ورود یا خروج از بازار استفاده میکنند. مزیت اصلی استفاده از الگوهای نمودار این است که آنها به تریدرها اجازه میدهند نقاط ورود، تیک پروفیت و سطوح استاپ لاس را تعیین کنند که این سطوح میتوانند در بازار فارکس به عنوان سفارش قرار داده شوند.
الگوی سر و شانه (head and shoulders) یکی از محبوب ترین و قابل اعتماد ترین الگوهای نمودار کلاسیک است که معمولاً تریدرهای تکنیکال از آن استفاده میکنند. این الگو به طور کلی یک الگوی معکوس در نظر گرفته میشود؛ زیرا معمولاً زمانی ظاهر میشود که بازار پس از یک روند صعودی یا نزولی قابل توجه تغییر جهت دهد.
این الگو دارای دو شکل است که سیگنال معاملاتی صعودی یا نزولی را به شرح زیر ارائه میدهد:
- بولیش (صعودی) : این الگو زمانی ظاهر میشود که خط گردن، بین نقاط بلند در دو طرف فرو رفتگی سر، به سمت بالا شکسته شده و بازار برای یک رالی قیمتی آماده میشود. سپس انتظار میرود که بازار به میزانی تقریباً برابر با فاصله بین درهها و قلههای هر دو طرف آن باشد.
- بیریش (نزولی) : این الگو نشان میدهد هنگامی که خط کشیده شده بین نقاط پایین در دو طرف قله سر به سمت پایین شکسته شود، بازگشت به سمت پایین حتمی است. سپس انتظار میرود که بازار به مقداری تقریباً برابر با فاصله بین قلهها و پایین ترین نقطهها در هر طرف آن کاهش یابد. شماتیک این الگوی نمودار و نحوه محاسبه هدف اندازه گیری آن در تصویر زیر نشان داده شده است.
چگونه با استفاده از الگوی سر و شانه معامله کنیم؟
اگر چه الگوهای بالا و پایین سر و شانه کاملا قابل اعتماد هستند، تریدرهایی که از این الگوی نمودار استفاده میکنند باید مراقب شکستها باشند. شکست زمانی اتفاق میافتد که حرکت بازار که خط گردن را برای علامت دادن به معامله شکسته است، متعاقباً به نقطهای معکوس میشود که آن خط گردن در جهت مخالف شکسته میشود.
علاوه بر این، الگوهای معتبر سر و شانه معمولاً در نمودارهای بلند مدت قیمت ارز رخ میدهند، جایی که میتوانند طی چند روز تا چند سال را بررسی کرد. در حالی که این الگوهای برگشتی را میتوان با موفقیت در نمودارهای کوتاه مدت روزانه معامله کرد؛ اما ممکن است چندان قابل اعتماد نباشند.
نکته ظریف دیگری که باید در هنگام استفاده از الگوی سر و شانه به خاطر داشت این است که تغییرات خاصی در حجم معاملات با بخشهای مختلف یک الگوی معتبر همراه است. هنگامی که از این الگوی نمودار در عمل استفاده میکنید، ممکن است ابتدا بازار فارکس را برای جفت ارزی که روند قابل توجهی دارد و به دنبال آن یک الگوی تقریباً کامل سر و شانه و خط گردن بررسی کنید. پس از کشیدن خط گردن روی نمودار، میتوانید فاصله خط گردن تا انتهای سر را تعیین کنید. سپس آن فاصله از خط گردن پیش بینی میشود تا هدف اندازه گیری الگو محاسبه شود.
با این حال، تریدرهای فارکس میتوانند از اندیکاتورهای تکنیکال مبتنی بر حجم برای تخمین حجم معاملات با دقت کافی برای این منظور استفاده کنند. در دسترس بودن دادههای حجم به تریدرهای ارز اجازه میدهد تا از اندیکاتورهای تکنیکال محبوب مانند Volume، On Balance Volume و Chaikin Money Flow برای تحلیل اعتبار الگوی سر و شانه استفاده کنند.
برای الگوی بالای سر و شانه نزولی، سطوح حجم معاملات معمولاً در طول روند صعودی، که قله شانه چپ را تشکیل میدهد، بیشتر از سطوح منتهی به سر است. سپس حجم باید به طور کلی کاهش یابد تا زمانی که در طول کاهش شانه راست دوباره افزایش یابد که در نهایت منجر به شکستگی خط گردن به سمت پایین میشود. مشاهده این نوع الگوی حجم به تأیید وجود یک الگوی معتبر سر و شانه کمک میکند و میتواند یک فرصت معاملاتی سودآور باشد.
نحوه تعیین اهداف سود با الگوی سر و شانه
راه اصلی برای تعیین اهداف سود با استفاده از الگوهای سر و شانه این است که فاصله بین خط گردن و سر را از خط گردن نشان دهید. سپس میتوانید تیک پروفیت خود را درست قبل از سطح هدف اندازه گیری قرار دهید که آن را محاسبه کرده بودید. بازار گاهی اوقات میتواند قبل از حرکت به سمت هدف اندازه گیری، خط گردن را پس از شکست دوباره آزمایش کنید. در این صورت، تا زمانی که سطح استاپ لاس شما نخورده باشد، میتوانید در موقعیت معاملاتی خود باقی بمانید.
چرا هنگام معامله در فارکس از الگوی سر و شانه استفاده کنیم؟
از آنجایی که الگوی سر و شانه یکی از قابل اعتماد ترین الگوهای نمودار کلاسیک است و سطوح ورودی، استاپ لاس و تیک پروفیت واضحی را ارائه میدهد، اگر قصد دارید بر اساس تحلیل تکنیکی معامله کنید، باید حتما از آن استفاده کنید.
آشنایی با استراتژی مهم خرید و فروش پلهای در بورس
وقتی صحبت از بورس اوراق بهادار میشود، ذهن همگی به این سمت میرود که چه راهکارهایی میتواند موجب افزایش سود و انجام معاملهای بهینه شود. همان طور که میدانید، دو نوع تحلیل تکنیکال و فاندمنتال، از اصول اساسی کار است که میتواند اعداد و ارقام و وضعیت موجود را به گونهای تحلیل کند، که افراد بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند. به این حال استراتژیها یا روش کارهای زیادی برای موفقیت در بازار بورس وجود دارد، که همگی برای کمک به سهامداران ایجاد شدهاند. یکی از این روشها، استراتژی خرید و فروش پلهای در بورس است. در این مقاله میخواهیم این روش را بررسی کرده و ببینیم که چگونه در تصمیمگیری به سهامداران کمک کرده است.
استراتژی پلهای در بورس چیست؟
هر سهامداری که در بازار بورس فعالیت میکند، استراتژی مخصوص به خود را دارد. همان طور که میدانید، انتخاب استراتژی جدای از استراتژی تعیین حجم معامله بحث سودآوری و هدفی که سرمایهگذار دنبال میکند، به تیپ شخصیتی او نیز وابسته است. برای مثال افراد محافظه کار نمیتوانند در استراتژیهای کوتاه مدتی که بر مبنای خرید و فروشهای بسیار است موفق عمل کنند و بیشتر تمایل به سرمایهگذاریهای بلند مدت دارند.
یکی از استراتژیهایی که بسیاری به آن رغبت دارند، استراتژی پلهای در بورس است. در این روش، سهامداران خرید و فروش را در حجم زیاد و یک جا انجام نمیدهند، بلکه پله پله و به صورت تدریجی این کار را میکنند. هدف از استراتژی پلهای در بورس، کاهش ضرر و افزایش سود است. البته این موضوع هدف تمامی استراتژیها و خواسته تمامی سهامداران است.
چرا خرید و فروش پلهای در بورس ایجاد شد؟
این استراتژی به این دلیل به وجود آمد که سهامداران در مورد خرید و فروش دچار سردرگمی شدند. برای مثال وقتی سهمی با کاهش قیمت روبهرو میشود، آیا باید آن را فروخت، یا با افزایش تعداد قیمت میانگین سهم را کاهش داد؟ همچنین این مسئله وجود داشت که بهترین خرید چه حجم و چه قیمتی است؟ و این که آیا خرید تمام حجم مورد نظر به یک باره کار درستی است یا نه؟
روش خرید پلهای در بورس
تمام سهامداران به این شیوه عمل میکنند که، ابتدا با استفاده از انواع تحلیلها، اندیکاتورها و شاخصها سهمهای مورد نظر خود را بررسی کرده و وقتی مشخص شد آن سهم مناسب است، اقدام به خرید میکنند. اما وقتی از بازار بورس صحبت میکنیم باید درصدی به خطا و اتفاقات غیرمترقبه که بر قیمت سهام اثر میگذارد نیز توجه داشته باشیم. بنابراین عاقلانه به نظر نمیرسد که تمام سرمایه خود را به یک باره برای خرید صرف کنیم، حتی اگر تحلیلها نتایج بسیار امیدوار کنندهای نشان میدهند. پس باید چگونه عمل کنیم؟
تصور کنید شما ۱۰ میلیون تومان سرمایه دارید و میخواهید سهام یک شرکت را خریداری کنید. از تحلیلها پیدا است که این شرکت به سمت خوبی در حال حرکت است. اما شما تصمیم میگیرید که در ابتدا با ۲ میلیون تومان وارد معامله شوید. کاملاً عقلانی است که وقتی نقطه ورود خود را پیدا کردید، امکان تغییر جهت سهام را در نظر بگیرید. در زمان تغییر جهت، دو حالت صعود و نزول وجود دارد. اگر نزول رخ دهد و شما تمام سرمایه خود را خرید کده باشید، مطمئناً پشیمان خواهید شد. اما اگر با بخشی از سرمایه وارد شوید، میتوانید پس از بررسی مجدد به خرید ادامه دهید.
حال تصور کنید سهامی خریدهاید، با صعود روبرو شده است و به این ترتیب نه تنها از سرمایه ۲ میلیونی اولیه سود کردهاید، بلکه میتوانید با اطمینان از این که ضرر کم و سود زیاد است، خرید خود را ادامه دهید. درواقع نقطه یا پله دوم، سطح حمایتی خوبی برای ورود مجدد است. اما اگر سهام با افت قیمت مواجه شود، از آن جایی که تنها با ۲۰ درصد سرمایه خود وارد شدهاید، ضرری که میبینید نیز به همان مقدار است.
استراتژی خرید و فروش پلهای در فارکس
خرید پلهای در فارکس نیز با همین رویکرد پیش میرود. این که شما چه مقدار از سرمایه خود را ارز بخرید، نمیتواند تنها وابسته به تحلیلهای روی نمودارها باشد، گاهی ممکن است نیاز داشته باشید تا بخشی از سرمایه را وارد کنید و با استفاده از نتیجهای که میبینید درمورد ادامه خرید ارز تصمیم بگیرید.
وقتی درمورد فارکس صحبت میکنیم، از اصطلاح سیگنال استفاده میکنیم. سیگنال به نقطهای گفته میشود که سرمایهگذار آن را برای ورود به معامله مناسب میبیند. استراتژی پلهای در فارکس بر این مبنا عمل میکند که ریسک بین معاملات مجزا پخش شود. در فارکس چنانچه پله اول که با ریسک بسیار کم طی شده است، جواب داد و سیگنال توانست، حرکتی رو به جلو و صعودی ایجاد کند، پلههای بعدی معمولاً با ریسک بیشتری تنظیم میشوند.
پس از آن که وارد معامله شدید، باید مدام مراقب باشید تا بیش از حد در آن باقی نمانید. در این جا است که بحث خروج پلهای مطرح میشود. همان طور که به صورت تدریجی وارد شدید، باید گام به گام خارج شوید. اگر تحلیلها نشان میدهند که رویداد بزرگی در حال رخ دادن است یا این که روند معاملات به سمت مخالف خواسته شما پیش میروند، ابتدا معاملات پرریسک را شناسایی کرده و بر حسب اولویت ریسک و ضرر از آنها خارج شوید.
انواع خرید پلهای
دو روش اصلی برای خرید پلهای وجود دارد. بسیار مهم است روشی را انتخاب کنیم، که با توجه به میزان ریسکپذیری و هدفی که دنبال میکنیم، بهترین نتیجه را برای ما به دنبال داشته باشد. وقتی صحبت از خرید و فروش میشود، معمولاً از اصطلاحات کف و سقف نیز استفاده میشود. طبیعی است که فروش باید در یک سقف مناسب و خرید در یک کف مناسب انجام شود. این که چگونه این حدود را تشخیص دهیم بسیار مهم است.
در این روش حجم بیشتری از سهام در مرحله اول خریداری میشود و به تدریج برای مراحل بعدی، این میزان کاهش مییابد. به این ترتیب، بیشترین سود از خرید اولیه به دست میآید و پس از آن با خریدهای بعدی، از خود حمایت میکنیم. به این ترتیب از آن جایی که در پلههای بعدی در حجم کمتر خرید میکنیم، هزینهای که میپردازیم تدریجی زیاد میشود. به مرور بالا رفتن حجم سرمایهگذاری، نهایتاً منجر به تناوب معاملات و سودآوری بیشتر میشود.
برای مثال اگر قصد داریم ۱۰۰۰ سهام از یک شرکت بخریم، ابتدا ۵۰۰ سهام خریده و در خریدهای بعدی این تعداد را کمتر میکنیم و ۲۵۰، ۱۵۰، ۱۰۰ و ۵۰ را به عنوان حجمهای بعدی انتخاب میکنیم. البته این روش ریسک خود را نیز دارد. چرا که اگر صعود قیمت بر طبق پیشبینیهای ما رخ ندهد، چون حجم بیشتر را در خرید اول پرداخت کردیم، زیانده خواهد بود.
مزیتی که این روش دارد این است که استراتژی تعیین حجم معامله هدف اصلی استراتژی پلهای را بهتر محقق میکند. به این ترتیب که خریدها با حجم کمتری انجام میشوند و به این ترتیب میتوانیم برای خریدهای بعدی تصمیم بهتری بگیریم.
تصور کنید ۱۰۰۰ سهمی که در روش قبل مثال زدیم را به حجمهای ۱۰۰تایی تقسیم کردهاید. به این ترتیب ۱۰ پله وجود خواهد داشت، اگر پس از پله اول به این نتیجه برسید که سهم با پیشبینی شما همراه نیست، میتوانید خرید را ادامه ندهید.
عوامل مؤثر بر انتخاب روش مناسب
انتخاب روش مناسب به این صورت است که اگر مشخص شود، سهام آینده خوبی دارد، روش اول مناسب است و اگر مشخص شود که در کوتاه مدت نمیتوان برای آن حکم دقیقی صادر کرد، اما قابلیتهای خوبی دارد، روش دوم مناسب است.
حال برای آن که روش درست و مناسبتر را انتخاب کنیم، لازم است دو مورد را در نظر بگیریم، یکی هزینه معاملات و دیگری فراز و فرود قیمتها.
پیشتر به این موضوع اشاره کردیم استراتژی تعیین حجم معامله که باید در معاملات خود تناوب ایجاد کنیم. به این منظور، باید هزینه معاملات را در نظر داشته باشیم.
طبیعی است که هر اقدامی در بحث سرمایهگذاری نیاز به آیندهنگری دارد. این که شما بتوانید نوسان قیمتها و روند حرکتی آنها را پیشبینی کنید، بسیار مهم است. شما قرار است زمان ورود به پلهها را بر حسب همین فاکتور انتخاب کنید، بنابراین باید از تحلیلها استفاده کرده و مدام در حال بررسی سهم مورد نظر خود باشید.
دیدگاه سهامداران نسبت به استراتژی پلهای
مانند هر موضوع دیگری، دو دید مثبت و منفی نسبت به استراتژی پلهای در بورس وجود دارد. افرادی که مخالف هستند، معتقدند که، این روش میتواند به ضرر بزرگی منجر شود. این افراد به استفاده از اندیکاتورها و سنجش همه جوانب بیش از استراتژی پلهای در بورس اعتماد دارند.
افراد موافق برعکس فکر میکنند. از دید موافقان، این روش به نوعی شبیه به خرید با تخفیف است. تصور کنید در پله اول مقداری سهام خریدهاید که اکنون به جای صعود، افت قیمت را تجربه کرده است. موافقان بر این باور هستند که در پلههای بعدی چون همان سهام را با قیمت کمتر میخرید به نفع شما است.
برای مثال اگر از روش دوم استفاده میکنید و ۱۰۰ سهام اولیه را در پله اول با قیمت هر سهم ۴۰۰ تومان خریدهاید و در پله بعدی به قیمت ۳۵۰ تومان برای هر سهم برسیم، شما میتوانید تعداد بیشتری سهام بخرید و به قیمت جدید به چشم تخفیف نگاه کنید.
مثالی برای درک بهتر خرید پلهای در بورس
گفتیم که استفاده از استراتژی پلهای در بورس، میتواند مانع ضرر زیاد شود و به سودآوری کمک میکند. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
تصور کنید شما شرکت «الف» را برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاید. اگر قصد داشته باشید با پلههای ۱ میلیون تومانی سرمایهگذاری کنید و قیمت هر سهم ۵۰ تومان باید، باید در هر پله تعداد ۲۰ هزار سهم بخرید. حال اگر قیمت هر سهم از ۵۰ تومان به ۴۰ تومان برسد، در پله بعدی با همان ۱ میلیون تومان قادر خواهید بود ۲۵ هزار سهم بخرید. به این ترتیب شما با ضرر کمتر پلهها را طی میکنید و ممکن است به سودآوری نیز برسید.
کاهش میانگین خرید
آن چه در مثال بالا رخ داده است، با نام «کاهش میانگین خرید» شناخته میشود. اگر سهامدار ببیند که سهم با افت روبرو شده است، به ناچار باید خرید بعدی را در قیمت پایینتر و طبیعتاً حجم بیشتر انجام دهد.
این اتفاق مزایایی دارد. یکی از مزیتها این است که چون سهامدار با میانگین کمتری نسبت به خرید قبلی، سرمایهگذاری خود را انجام داده است، بنابراین با رشد دوباره پس از افت، میتواند ضرر را تا حدی جبران کند. اما اگر افت قیمتها ادامهدار باشد، چنین چیزی نتیجهای ندارد و به هر حال ضرر رخ خواهد داد.
فروش پلهای سهام
حتماً اصطلاح حد ضرر را شنیدهاید. حد ضرر مبلغی است که شما به عنوان نقطه خروج مشخص میکنید. برای مثال اگر سهمی را به قیمت ۱۲۰ تومان خریدهاید، حد ضرر ۸۰ تومانی مشخص میکنید و اگر سهم به این قیمت رسید آن را فروخته یا به اصطلاح از معامله خارج میشود. البته مشخص کردن حد ضرر هم روند مخصوص به خود را دارد و به این سادگیها نیست.
هدفی که از بیان این موضوع دنبال میکنیم این است که یادآور شویم، افراد معمولاً تصور میکنند که وقتی سهام حد ضرر را لمس کرد باید به سرعت و کامل از معامله خارج شد. چنین تفکری در استراتژی پلهای در بورس جایگاهی ندارد.
وقتی در این استراتژی به فروش پلهای سهام میرسیم، باید به صورت گام به گام عمل کنیم. در این روش خروج از معامله سطح مقاومت سهم فاکتور مهمی است. وقتی قیمتها در مقاومت قرار گرفتند، سهامدار باید هوشیارانه عمل کرده و به صورت تدریجی از معامله خارج شود. به این ترتیب، امکان استراتژی تعیین حجم معامله نگهداری بخشی از سود و کم کردن ضرر وجود دارد.
در فروش نیز مانند خرید، باید پس از هر پله به روند بازر وسهام مورد نظر نگاه کنیم. چرا که ممکن است افت قیمت ادامهدار نباشد. بنابراین همان طور که سرمایه را کم کم به بازار تزریق کردیم، باید کم کم از آن بیرون بکشیم.
مزایای و معایب خرید و فروش پلهای سهام
وقتی در خرید از روش پلهای استفاده کنید، این امکان برای شما وجود دارد که در صورت افت قیمت، با شرایطی سر به سر یا با ضرر کمتر از حد معمول از معامله خارج شوید. بنابراین نهایتاً مزیت این استراتژی، همان کاهش ضرر و افزایش سودی است که در ابتدا به آن اشاره کردیم.
با این که این روش خوب به نظر میرسد، اما نباید ویژگیهای بازار را فراموش کرد. بازار ممکن است در هر زمانی دچار رویدادهای هیجانی شود، که این استراتژی به تنهایی قادر به مقابله با آن نیست.
در استفاده از استراتژی پلهای به چه مواردی باید توجه کرد؟
- شما نمیتوانید هر سهامی را برای خرید با استفاده از استراتژی پلهای انتخاب کنید. بسیار مهم است که سهام از تحلیلهای اولیه سربلند بیرون آمده باشد و چنین کاری بیشتر برای سهامهای بنیادین و شرکتهای قدرتمند پیشنهاد میشود.
- وقتی از تحلیلهای تکنیکال و فاندمنتال صحبت میکنیم، به این دلیل است که میخواهیم به نتایج مهمی برسیم. با استفاده از این تحلیلها شما میتوانید از روی نمودار قیمتی هر سهم از گذشته (بسته به زمانی که در نظر دارید) تا امروز آن سهم را بررسی کنید و فراز و فرودهای آن را استخراج کنید. همچنین میتوانید بررسی کنید که هر فراز و فرود به چه علت رخ داده است و چگونه جبران شده است. به این ترتیب خواهید فهمید که اگر قرار بر افت قیمت باشد، چه دلیل باعث ایجاد آن است و آیا قابلیت جبران دارد یا خیر.
- همچنین این نکته را به یاد داشته باشید که استراتژی پلهای در بورس، به کمک افرادی میآید که معمولاً تحت تأثیر هیجانات خود تصمیمگیری میکنند و در زمان گذر از یک شرایط به شرایط دیگر، بر خود مسلط نیستند، چرا که این روش میتواند افراد را از حرکات ناگهانی بازدارد.
- نکته مهم دیگری که وجود دارد، این است که باید محاسبه و تعیین کف و سقف و سطوح حمایت و مقاومت به درستی صورت گرفته باشد. اگر چه این موارد در مجموعه تحلیلها قرار میگیرند، اما آنقدر مهم هستند که باید جداگانه به آنها بپردازیم. درواقع مسئلهای که وجود دارد این است که شما باید بتوانید محدودهای برای خود تعیین کنید که ورود و خروج شما را معنادار کند. نمودارها و ابزارهایی که نرمافزارهای تحلیل در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند، در این رابطه کمک بزرگی به شما میکنند.
سخن پایانی
سرمایهگذاران بازار بورس و اوراق بهادار، همگی با هدف سودآوری و افزایش سرمایه وارد این کار میشوند. بنابراین باید نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از ضرر به کار گیرند. این که افراد از چه استراتژیهایی استفاده میکنند در نتیجهای که به دست میآورند بسیار تأثیرگذار است.
استراتژی پلهای در بورس، یکی از روشهایی است که با هدف کاهش ضرر معاملات ایجاد شده است. این استراتژی تنها زمانی پاسخ میدهد که به صورت مداوم بررسی شود. با این حال باید بدانید که یک استراتژی به تنهایی نمیتواند موجب موفقیت شما در بورس شود. یک سرمایهگذار موفق باید از ابزارهای مختلف در کنار استراتژی خوب استفاده کند تا به نتیجه دلخواه برسد.
دیدیم که استراتژی پلهای چیست و برای خرید و فروش به کمک آن باید چگونه عمل کرد. امیدواریم که در این مقاله، توانسته باشیم اطلاعات را در مسیر آموزش بازار بورس به خوبی منتقل کرده باشیم.
برای یادگیری “یک سرمایه گذار چه چیزهایی را باید بداند” مسیر زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
سایز پوزیشن یا Position size چیست و چگونه میتوان آن را محاسبه کرد؟
یکی از مفاهیم اساسی که در بازار فارکس در راستای موقعیت یا پوزیشن معاملاتی زیاد با آن سروکار دارید، حجم پوزیشن، سایز پوزیشن یا Position size است. هنوز بسیاری از تریدهای ایرانی در درک این مفهوم مشکل دارند و تعابیر مختلفی از آن دارند. از آنجایی که بازارهای مالی این روزها به دلایل بنیادی و تکنیکال نوسانات زیادی را تجربه میکنند، دانستن حجم معاملاتی برای هر معاملهگری اهمیت زیادی دارد. بدیهی است که عدم آگاهی از میزان سرمایه برای باز کردن پوزیشن و خروج به موقع از آن موجب شکست بسیاری از تریدرها شده است.
مدیریت ریسک و شناسایی اندازه یا حجم پوزیشن برای بدست آورد سود بیشتر از بازارهای مالی و و جلوگیری از از دست رفتن سرمایه اهمیت بالایی دارد. با توجه به اینکه هنوز ابهامات مختلفی در درک و فهم سایز پوزیشن وجود دارد، در این مقاله راهنمای کاملی از آن ارائه خواهیم کرد. موفقیت در بازار فارکس تا حدود زیادی در گرو فهم و درک مفاهیمی مانند این میباشد.
سایز پوزیشن Position size چیست؟
حتماً تاکنون بارها و بارها در کانالها و گروههای مختلف مشاهده کردهاید که افراد از سودهای خود در معاملات عکسهایی قرار میدهند. زمانی که به حجم پوزیشن آنها نگاهی بیاندازید، حجمهایی مانند 5 lot یا 10 lot را مشاهده میکنید. زمانی که از این افراد حجم بالانس آنها را جویا شوید، ممکن است با پاسخ های 100 یا 50 دلار و مواردی مثل این مواجه شوید. در این مقوله آنچه اهمیت دارد، مدیریت ریسک و خروج به موقع از پوزیشن معاملاتی است.
مدیریت ریسک اصلیترین بخش در هر استراتژی معاملاتی محسوب میشود. نادیده گرفتن این مسئله موجب میشود که روز به روز متضررتر شوید و در نهایت سرمایه خود را از دست بدهید. مدیریت ریسک دارای فاکتورهای مختلفی است که یکی از مهمترین آنها پوزیشن سایز است. پوزیشن سازی به این معنی است که معاملهگر چه مقدار سرمایه خود را وارد معامله میکند.
اهمیت تعیین حجم پوزیشن
پیش از انجام هر ترید در بازار فارکس بایستی استراتژی معاملاتی درست و دقیقی داشته باشید تا بالاترین سود و پایینترین ضرر را داشته باشید. درواقع برای هر ترید بایستی هدف داشته باشید بر مبنای آن استراتژی بسازید. برای ساختن این استراتژی بایستی به سؤالات زیر پاسخ دهید:
کل سرمایهتان چقدر است؟
در هر معامله، چه میزان ضرر مجاز است؟ (تعیین ریسک معاملاتی)
از چه استراتژی، برای تعیین اندازه پوزیشن در ترید استفاده می کنید؟
چه موقع باید از موقعیت خارج شوم؟ (تعیین نقطه خروج)
چه مقدار از سرمایهام را وارد معامله کنم؟ (تعیین حجم پوزیشن معاملاتی در ترید)
با پاسخ به این 4 سؤال میتوانید به راحتی استراتژی معاملاتی و البته سایز پوزیشن خود را معین کنید. داشتن استراتژی در هر معامله و تعیین حجم پوزیشن به شما کمک میکند تا به شکل آگاهانه وارد معامله شوید و در صورت ضرر کردن به موقع از آن خارج شوید. جلوی ضرر را از هرجایی که بگیرید منفعت است. به طورکلی تعیین حجم پوزیشن قبل از ترید دو مزیت مهم دارد:
- به شما کمک می کند مدیریت ریسک خوبی داشته باشید.
- به ما کمک می کند تا آگاهانه و فارغ از هرگونه احساساتی بهترین تصمیم را اتخاذ کنید.
مراحل تعیین حجم پوزیشن یا Position size
برای تعیین حجم پوزیشن معاملاتی در هر ترید شما نیاز به 5 معیار کلی دارید که شامل Equity یا Balance حساب، جفتارزی که روی آن ترید میکنید، درصد ریسکی که برای خود در مدیریت ریسک تعیین کردهاید، حد ضرر به پیپ، تیک، یا هر واحدی و نرخ تبدیل جفتارز نیاز دارید. در ادامه به بررسی مراحل تعیین Position size خواهیم پرداخت:
مرحله اول؛ تعیین اندازه حساب یا AccountBalance
در این مرحله بایستی کل موجودی حساب معاملاتی خود را معین کنید. AccountBalance یا اندازه حساب به کل مبلغی گفته میشود که برای سرمایه گذاری در نظر گرفته شده است. اندازه حساب درواقع بیت کوین استراتژی تعیین حجم معامله یا هر دارایی موجود در حسابتان است که میتوانید برای معاملات خود از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که منظور از اندازه حساب کل دارایی موجود در حسابتان نیست بلکه تنها مقدار سرمایهای است که برای معاملات خود در نظر گرفتهاید.
مرحله دوم؛ تعیین اندازه ریسک حساب Risk Amount
در این مرحله شما بایستی درصدی از کل حسابتان که میتوانید در هر معامله به خطر بیاندازید را مشخص کنید. به این مقدار اصطلاحاً ریسک حساب یا Risk Amount گفته میشود. درواقع ریسک حساب نهایت مقداری است که اگر محاسبات یا پیش بینیهای شما درست از آب درنیامد، از دست خواهید داد.
ریسک حساب بسته به پوزیشن معاملاتی شما از یک تا پنج درصد متغیر است. اگر در بازار مالی فارکس بی تجربه هستید پیشنهاد میشود برای شروع کار ریسک حساب را کمتر در نظر بگیرید.
قانون ریسک یک یا دو درصد چیست؟
در بازارهای مالی قانونی تحت عنوان ریسک دو دوصد و یک درصد وجود دارد. ریسک دو درصد برای بازارهای مالی که دارای ثبات زیادی هستند مطرح هست. اما برای بازارهای مالی با نوسان زیاد مانند بازار ارز دیجیتال یا فارکس ریسک دو درصد منطقی نیست و ریسک یک درصد گزینه درست است. جالب است بدانید که اکثر تریدرهای باتجربه ریسک 1.5 تا 3 درصد را برای دارایی خود در نظر میگیرند.
نحوه محاسبه اندازه ریسک
اگر ریسک یک درصد را برای پوزیشن معاملاتی خود انتخاب کنید، درصورتی که کل اندازه حساب شما برای ورود به پوزیشن معاملاتی 500 دلار باشد، اندازه ریسک شما بر اساس فرمول زیر محاسبه میشود:
مبلغ ریسک = سایز حساب × ریسک حساب
به این ترتیب با توجه به محاسبات بالا، کل مبلغی که درصورت ناموفق بودن پیش بینیها از دست خواهید داد، برابر 5 دلار خواهد بود.
مرحله سوم: تعیین حد ضرر یا Distance to Stop Loss
حد ضرر یا نقطه خروج زمانی است که شما متوجه میشوید، معاملهای که انجام دادهاید اشتباه بوده و در حال ضرر کردن هستید. در این نقطه شما باید پوزیشن معاملاتی خود را ببندید و تا پیشتر از آن متضرر نشوید. برای تعیین نقطه ضرر بایستی با اشراف بر اصول تکنیکال و سطوح حمایت و مقاومت را بشناسید. همچنین برای تعیین نقطه ضرر بایستی سطح نوسانات بازار را هم در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که پس از انتخاب حد ضرر، هنگامی که پوزیشن باز است نباید مقدار آن را تغییر دهید.
مرحله چهارم؛ تعیین حجم یا سایز پوزیشن
همه مراحل و فاکتورهایی که در آنها شرح دادیم، پیش نیازهای تعیین حجم یا سایز پوزیشن هستند. برای تعیین سایز پوزیشن می توانید از فرمول زیر استفاده کنید:
اندازه پوزیشن در ترید (Position Size) = اندازه حساب × ریسک حساب ÷ نقطه خروج
در پایان باید یادآور شویم، تعیین سایز پوزیشن برای هر تریدری در بازارهای مالی اهمیت دارد. به این ترتیب میتوانید درصد موفقیت خود را افزایش دهید و جلو از بین رفتن سرمایه خود را بگیرید.
دیدگاه شما