«سرمایه خود را کنترل کن و از ضررهایت کم کن.»
موفقیت و شکست در ترید
مدرسه ترید کریپتو؛ شناخت شخصیت خود
مدرسه ترید کریپتو؛ شناخت شخصیت خود
ترید یک بازی دشوار است، با عوامل بسیار زیادی که بر موفقیت در آن تاثیر می گذارد، جای تعجب ندارد که میزان رسیدن افراد به موفقیت کامل کم است. احساسات، ترس و اعتماد به نفس هر3 نشان دهنده این است که چگونه تجارت یک جنگ ذهنی است.
کریپتو یک بازار جدید است و موفقیت در این بازار به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر این است که شما دقیقا چقد خودتان را می شناسید.
تجارت یک رقابت بسیار بزرگ است که زمانی که میبری پول از دست برنده به بازنده تغییر می کند و بازی است که در طولانی مدت فقط باید یک برنده و یک بازنده داشته باشد. بخش قابل توجهی از تجارت درباره خودشناسی است، دانستن اینکه ذهن و بدن شما در مقایسه با دیگران چگونه کار می کند. انظباط در تجارت بسیار مهم است و این اجازه را می دهد تا معامله گر در لحظه احساس خودش را کنترل کند و یک برنامه برای موفقیت در ذهن داشته باشد.
DR.Woody Johnson از اساتید Tradingacademy.com توضیح می دهد که
«بسیار سخت است که انظباط پایدار داشته باشید زمانی که دقیقا نمی دانید هدف شما چیست.»
اوضاع روحی و شخصیتی زمان ترید کردن
هنگام ایجاد یا اجرای یک استراتژی تجاری فاکتورهایی مثل تمایلات شخصی و نوع شخصیت را باید در نظر گرفت. این می تواند درمورد این باشد که تجارت بلند مدت برای شما خوب است یا کوتاه مدت و روزانه؟ و افراد سعی میکنند راه مناسب خودشان را پیدا کنند. همچنین مهم است که گرایشات عاطفی را در نظر بگیریم، سپس ممکن است مهم باشد که سعی کنید پس از یک تجارت شکست خورده به عقب برگردید و دلایل شکستتان را بفهمید. با تاکید بر منطق و بدون عجله و تلاش برای گرفتن انتقام از تجارت بعدی به دلیل شکست قبلی تان.
این کار ممکن است از زنجیره اشتباهات احساسی جلوگیری کند. همچنین این کار شاید برای شما مفید باشد که بدانید چه روش هایی که برای دیگران عملی است برای شما ممکن نیست برای مثال:
این یک توصیه تجاری رایج است که می گوید:
«سرمایه خود را کنترل کن و از ضررهایت کم کن.»
این توصیه خوبی است اما اگر شما تمایل پیدا کنید که سرمایه خود را انقدر نگه دارید تا ارزش خود را از دست بدهد چه؟
تماما در مورد شناخت خود است. تمامی صحبت های بالا در مورد ترید در بازار کریپتو بیشتر صدق پیدا می کند، زمانی که سود بیشتر باشد و زیان کمتر باشد احساسات بیشتر اغراق آمیز هستند و بازار در حال توسعه است بنابراین معاملات ممکن است شکست بخورند یا به دلیل نبود تفکر منطقی ممکن است باعث بسیاری از الگوهای فکری منفی شود.
بسیار مهم است که همیشه از نحوه برخورد با هر موقعیتی آگاه شوید و سپس دست به انجام کار ببرید.
هرچه بیشتر خودتان را بشناسید و گرایشات، توانایی های خود را پربارتر و مجهز تر کنید راحت تر به سمت موفقیت می روید.
بریک اوت (Breakout) چیست؟
یکی از اصطلاحات بازارهای مالی بریک اوت (Breakout) است، در بازارهای مالی همچون بورس و ارزهای دیجیتال (cryptocurrency) وقتی که شما به عنوان یک تریدر می خواهید در این بازار با استفاده از تحلیل تکنیکال به سودهای مستمر برسید، باید با این اصطلاحات آشنا باشید، قبل از اینکه در مورد Breakout بخواهیم در ادامه این مقاله صحبت کنیم باید بگوییم که این اصطلاح در سبک های دیگر به نحوه ای خاص ترید و معامله خواهد شد، دیدگاه های مختلف در این بازار باعث شده است سبک های نوین و جدیدی همچون پرایس اکشن RTM و پرایس اکشن ICT به وجود بیاید، اما لازم به ذکر است که تمامی این سبک های مدرن از سبک تحلیلی وایکوف به وجود آمده است.
تشخیص بریک اوت (Breakout)
اصطلاح بریک اوت را در زمانی به کار میبریم که نمودار قیمت، ناحیه مقاومت و یا حمایت را با قدرت بشکند و به سمت دیگر ناحیه حرکت کند و در آنجا تثبیت شود. Breakout نشان دهنده پتانسیل حرکت قیمت برای شروع یک روند در جهت شکسته شده است. برای مثال، بریک اوت صعودی (شکست ناحیه مقاومتی) نشان دهنده این است که احتمالا قیمت، روند صعودی خود را شروع کرده است. Breakout هایی که با حجم معاملاتی بالایی (در مقایسه با حجم نرمال) اتفاق می افتند از اعتبار بیشتری برخوردار خواهند بود زیرا احتمال بیشتری وجود دارد که در آن جهت، روند جدید پرقدرتی شکل بگیرد.
فرض کنید قیمت در سر راه خود یک مقاومت خوب دارد و شما انتظار این را دارید که این سطح بتواند جلو راه قیمت را بگیرد اما قیمت با یک مومنتوم خیلی خوب آن سطح را می شکند، زمانی که این سطح می شکند دیدگاه ها عوض می شود، چرا که شکست همچنین سطحی نشان از قدر خریداران (گاوها) در بازار است؛ این شکست نواحی اغلب با افزایش حجم معاملاتی نیز همراه است که نشان می دهد بسیاری از معامله گران منتظر شکست این ناحیه ها بوده اند.
حجم بالاتر نسبت به حجم نرمال معامله شده نیز تاییدی بر بریک اوت است. اگر Breakout با حجم معاملاتی کمی همراه باشد ممکن است برای بسیاری از معامله گران قابل پذیرش نباشد که این ناحیه شکسته شده است یا اینکه هنوز معامله گران قانع نشده اند که معاملاتی نزدیک به این نواحی و بر اساس شکست آن انجام دهند. به احتمال زیاد چنین شکست های کم حجمی با عدم موفقیت همراه خواهند بود. به طور مثال در رابطه با بریک اوت صعودی، در صورت عدم موفقیت شکست ناحیه مقاومتی، قیمت دوباره به زیر این ناحیه سقوط خواهد کرد.
چند مثال از بریک اوت (Breakout)
شاید از خودتان بپرسید قیمت چه چیزی را باید Breakout کرده و بشکند، برای جواب به این سوال باید بگوییم سطوح عرضه و تقاضا؛ این سطوح بستگی به سبک های معاملاتی شما می تواند متفاوت باشد اما در ادامه می خوایم چند Breakout را در الگوهای کلاسیک ببینیم، چگونه می توان بر روی این نکته معامله موفقی داشت، شناسایی شروع بریک اوتها اغلب با روندهای رنج و غالبا بدون جهت و یا الگوهای نموداری از جمله مثلث، موفقیت و شکست در ترید پرچم و الگوی سر و شانه به نمایش در می آید. این الگوها زمانی به وجود می آید که قیمت، ناحیه های مقاومت یا حمایتی را تشکیل دهد.
معامله گران با بررسی این نواحی منتظر Breakout می مانند. حتی پس از بریک اوت با حجم بالا نیز قیمتها غالبا (نه همیشه. )، قبل از اینکه در آن جهت حرکت کنند، به ناحیه شکسته شده برمی گردند یا به اصطلاح به آن پولبک می زنند. این امر بدین خاطر است که معامله گران کوتاه مدت اغلب در بریک اوت وارد معامله می شوند و با اندکی سود، شروع به سیو سود می نمایند و قدرت خریداران را کاهش می دهند.
فراموش نکنیم که بسیاری از معامله گران نیز، که در جهت خلاف بریک اوت وارد معامله شده اند و به حجم خود مدام اضافه می کنند، هنوز چشم امیدی به بازگشت روند دارند تا از معاملات معکوس خود خارج شوند که این فروش به طور موقت قیمت را به نقطه شکست می رساند. در آن لحظه است که معاملهگران تازه نفس، وارد معامله در جهت بریک اوت شده و قیمت را در جهت ناحیه شکسته شده پرتاب می کنند.
بریک اوت در الگو پرچم
همان طور که در تصویر بالا نیز مشخص است، قیمت در یک موفقیت و شکست در ترید الگو پرچم کلاسیک است، این پرچم می تواند قیمت را به ادامه مسیر خودش وادار کند، برای همین معامله گران برای اینکه رمز ارز خودشان که در اینجا بیت کوین است و یا در بورس که می تواند سایر سهام ها باشد، ورود کنند، نیاز به یک کندل قدرتمند دارند تا بتواند این اطمینان را بدهد که قیمت از قدرت بالایی برخوردار است و می تواند به روند کنونی خودش ادامه دهد.
باید در نظر داشت که این می تواند یک تله گاوی برای به دام انداختن شما باشد؛ تله گاوی (bull trap) در معاملات نشان دهنده حالتی از کندل هاست که این حس و درک را به شما می رساند که روند نزولی به اتمام رسیده و حال شروع یک روند صعودی قدرتمند است و تریدر با تصور صعودی بودن یک دارایی، اقدام به خرید آن می کند، در حالی که ارزش دارایی پس از رسیدن به بالاترین قیمت جدید، شدیدا کاهش می یابد. در واقع می توان گفت زمانی تله گاوی رخ می دهد که سرمایهگذار یا تریدر با تصور این که یک روند نزولی تمام شده است، سهام یا جفت ارزی را خریداری میکند که یک سطح مقاومتی را شکسته است اما این همان جایست که ضرر در انتظار است.
فیک اوت چیست؟
زمانی یک مقاومت بریک اوت می شود اما بعد از آن قیمت دیگر به روند خود ادامه نمی دهد چرا که که همان مسیر رفته خود را بر می گردد، در اینجا کندلی که با مومنتوم یک سطح را بریک کرده است توانسته، تمامی استاپ لاس ها را بزند، چرا که کسانی که فکر می کردند این مقاومت است و راه قیمت را میبندد، پوزیشن سل با اهرم های معاملاتی متفاوتی باز کرده اند که تمامی حد ضررها (استاپ لاس ها) پشت این ناحیه است و کسانی که فکر می کردند این ناحیه شکسته شده است و در پولبک آن دنبال پوزیشن خرید بودند نیز استاپ لاس های خودشان را زیر همان مقاومت شکسته شده قرار دادند، به همین صورت قیمت هم حد ضرر خریدارها را می زند و هم حد ضرر فروشندگان را می زند و این همان تامین نقدینگی است، بنابراین به این نوع شکست ها، شکست فیک می گویند.
چگونه با بریک اوت (Breakout) وارد معامله بشویم؟
استراتژی تشخیص سطوح و نواحی حمایت و مقاومت نیز بسته به هر فرد دارای ویژگی های متفاوتی است. همه معامله گران ناحیه حمایت یا مقاومت یکسانی را مدنظر قرار نمی دهند زیرا از تعاریف و برداشتهای یکسانی استفاده نمی کنند. به همین دلیل است که بررسی حجم معاملات در تشخیص شکست های معتبر، مفید است. افزایش حجم معاملات در شکست نواحی، نشان دهنده اهمیت آن ناحیه است. نکته دیگری که حائز اهمیت است، استفاده از نواحی حمایت و مقاومت به جای سطح حمایت و مقاومت است زیرا در بازارهای مالی ما با یک خط یا یک سطح برگشتی سروکار نداریم بلکه معامله گران، سفارشات خرید و فروش خود را در یک محدوده ای از قیمت وارد بازار می کنند و به دنبال ورود به معامله یا خروج از آن ها هستند.
تعیین شکست های معتبر و برگشت های قیمتی توسط نواحی حمایت و مقاومت، معامله گر را کمتر دچار اشتباه می کند. این سبک از معاملات با وجود نوسانات قیمتی می تواند احساسات شما را به شدت درگیر کند چون قیمت به سرعت حرکت می کند. با استفاده از نکات گفته شده در این مقاله می توانید برنامه معاملاتی برای خودتان طراحی کنید؛ اما مهم ترین چیز رعایت مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک است تا بتوانید روانشناسی بازار را به درستی درک کنید.
لزوم داشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی
مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی : دو بال یک سرمایه گذار حرفه ای
در بخش های قبلی در مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی در معاملات صحبت کردیم و گفتیم که یک سرمایه گذار فعال در بازارهای مالی اولا باید یک سیستم معاملاتی مناسبی را طراحی کند و ثانیا هم مدیریت سرمایه مناسبی داشته باشد تا بتواند در بازار مالی بقا داشته باشد. به طور کل روانشناسی معامله گر در کنار یک سیستم معاملاتی موثر و مدیریت سرمایه مناسب، سه ظلع مثلث موفقیت در بازارهای مالی هستند. یک سیستم معاملاتی عالی حتی با وجود معامله گری که موفقیت و شکست در ترید اصول روانشناسی ترید را رعایت نمی کند، می تواند کاملا تبدیل به یک روش معاملاتی ضرر ده شود. داشتن مدیریت سرمایه بدون در اختیار داشتن یک روش معاملاتی موثر فقط صفر شدن حساب شما را به عقب می اندازد و همه اینها بدون روانشناسی معامله گر مانند آب در هاون کوبیدن است.
در خصوص داشتن یک استراتژی معاملاتی درست، اکثر معامله گران بزرگ دنیا بر این عقیده هستند که اگر شما حتی یک روش معاملاتی ضعیف هم داشته باشید ولی مدیریت سرمایه و روانشناسی معامله گر را سرسختانه رعایت کنید باز هم می توانید در بازارهای مالی موفق باشید. لذا می بینید که تاثیر روانشناسی چقدر پر اهمیت و حیاتی می باشد. بنابراین در این مقاله میخواهیم با شما در رابطه با مفاهیم اصلی و پایه ای بازار سرمایه یعنی روانشناسی تریدر صحبت کنیم. اگر چه این مفاهیم ممکن است در سایه مفاهیم و مسائل بزرگتری مثل تحلیل و سایر موارد نادیده و یا کمرنگ جلوه داده شوند؛ اما این نادیده گرفته شدن به معنی بی اهمیت بودن یا کم اثر بودن آنها نیست. بلکه گاها این موارد تاثیرات بزرگ و شگرفی در نتیجه ای که ما می گیریم دارند. در ابتدا راجع به مفاهیمی کلی از جمله شکست، کنترل، عدم ثبات تریدرها در بازار مالی، ترس و سایر مسائل صحبت خواهیم کرد.
شکست در معاملات با وجود داشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی مناسب
نداشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی مناسب در معاملات ممکن است در میانه راه برای هر سرمایه گذاری ترس ایجاد کند و این ترس موجب می شود که سرمایه گذار با دیدن وضعیت منفی بازار سریعا موقعیت های معاملاتی خود را در بازار ببندد و در نهایت زیان کند. در واقع ترس از شکست در معاملات موجب اقدامات هیجانی منجر به زیان شده است. در کل همه افراد تعریف مشخص و تصویر مشخصی از شکست در ذهن خود داریم. حتی در جاهای مختلفی تعریفی متفاوت از شکست داریم. مثلا در بازی فوتبال وقتی میگوئیم تیمی شکست خورد یعنی تعداد گلهای یک تیم از تعداد گلهای تیم حریف کمتر است. وقتی در جنگ کشوری موفقیت و شکست در ترید شکست میخورد یعنی به تصرف کشور دیگری در میآید. هر چند این تصرف ممکن است تعداد کشته ها و خسارتهای متفاوتی داشته باشد، که این اندازه و شدت شکست را به ما نشان میدهد. اما چه چیزی در بازارهای مالی به شکست تعبیر می شود؟ یک تریدر چه زمانی شکست میخورد؟
در بازارهای مالی نه مسابقه ای وجود دارد و نه درگیری و نه کشمکشی بلکه خود تریدر هست که رو در روی خودش مینشیند و به رقابت با خودش میپردازد. گاها این مساله باعث میشود که تریدر هیچگاه نپذیرد که در بازار مالی شکست خورده و تعبیر درستی از شکست در بازارهای مالی نداشته باشد. حال سوال اینجاست که آیا زمانی که تریدر شروع به معامله میکند و موقعیتش منفی می شود آیا شکست خورده یا نه؟ از طرفی این معامله گر مدتی خیلی خوب ترید میکند و معاملات سوددهی دارد، اما همه اش را در یک معامله از دست می دهد. آیا به این هم میتوان شکست اطلاق کرد؟ یا اگر کسی از شما بپرسد در طی این مدت که در بازار هستید چه منفعتی از بازار برده اید ایا پاسخی دارید. حال اگر اگر بخواهیم صادقانه جواب دهیم و بگویم که هیچ سودی نکردیم و بلکه بخش زیادی از سرمایه خود را در این بازار از دست دادیم. آیا این موارد هم به شکست تعبیر میشود؟
عوامل شکست در بازار های مالی : نداشتن مدیریت سرمایه مناسب
– قوانین بازارهای مالی را نشناسیم.
– قوانین بازارهای مالی را نپذیریم.
– به قوانین بازارهای مالی عمل نکنیم.
لازمه طراحی استراتژی معاملاتی مناسب شناخت قوانین هر بازار مالی می باشد. مهم نیست در چه مرحله از معاملات هستیم. مهم این است که آیا موفق موفقیت و شکست در ترید هستیم یا خیر؟ آیا معاملات سودده پشت سر هم داریم؟ اینها اصلا مهم نیست. مهم این است که ما سه مرحله ذکر شده در بالا را انجام ندهیم. اگر ما این ۳ مرحله را انجام بدهیم در حال شکست خوردن هستیم که ممکن است نتیجه اش را یک هفته بعد، یک معامله بعد یا یکسال بعد ببینیم. یک تریدر زمانی می تواند ادعا موفقیت در این بازار را موفقیت و شکست در ترید داشته باشد که به صورت مستمر بتواند از این بازار منفعت لازم را داشته باشد. چون هدف از ورود به این بازار کسب سود است. البته نه این که تمام معاملاتش مثبت باشد. این اصلا امکان ندارد، هیچ موقع، تاریخ بازار مالی نشان نداده است که فردی 100٪ معاملاتش مثبت باشد. هدف ما از موفق شدن این است که یک موفقیت مستمر در معاملات داشته باشیم و برآیند مثبتی در بازار داشته باشیم، نه صرفا اینکه ۱۰۰٪ معاملاتمان سودده باشد و این صرفا به ولسطه مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی درست در بازار به دست می آید.
داشتن استراتژی معاملاتی و لزوم کنترل و عمل به آن
حال سوالی که پیش میآید این است که چرا معامله گران در ترید کردن کنترل ندارند؟ کنترل نداشتن در معاملات یکی از مواردی است که اکثر تریدرهایی که موفقیت چندانی در بازار ندارند از آن رنج میبرند. تحقیقات نشان داده که افرادی که خود کنترلی دارند، افرادی شادتر و منظبط تر هستند و میتوانند برنامه های خود را اجرا کنند. پس کنترل نداشتن از اینجا میآید که ما برنامه ای برای اجرا نداریم. یا تمایلی نداریم که برنامهای که نوشتیم را اجرا کنیم. به همین خاطر دچار احساسات میشویم. احساسات بخشی از مغز و بخشی از وجود ما هست که با منطق ما کاری ندارد. در حالی که برنامه و چارچوب داشتن نیاز به منطق و پافشاری و پایبندی به منطقی دارد که ما به عنوان برنامه میشناسیم.
حال سوال اینجاست که آیا احساسات باید استراتژی معاملاتی سرمایه گذار را تحت تاثیر قرار دهد؟ معامله گرانی که دچار احساسات در معاملات خود میشوند از جمله احساس ترس، طمع، خوشبینی و امید واهی، هیچگاه نخواهند توانست که روی معاملات خود کنترل داشته باشند. اما زمانی میتوانیم کنترل داشته باشیم که چارچوب ما مشخص باشد. زمانیکه متوجه میشویم از چارچوب خود داریم خارج میشویم باید سریع به داخل قواعد و چارچوب خود برگردیم. در این شرایط است که ما به اوضاع کنترل داریم. و این یک کنترل درونی است و بازار ما را کنترل نمیکند. زمانی میتوانیم یک ساختار ایجاد کنیم که مشخصا بدانیم چه موفقیت و شکست در ترید تعاملی با بازار داریم. در واقع هم بازار را بشناسیم هم خودمان را. نقاط ضعف و قوت خود را در برابر تهدیدهای بازار بشناسیم. براین اساس یک چارچوبی برای خودمان طراحی کنیم و داخل این چارچوب بمانیم و پایبند و وفادار به قوانین خودمان باقی بمانیم.
اما زمانی که کنترل نداشته باشیم، بازار کنترل را برای ما اعمال خواهد کرد. گاها دیده میشود که چون تریدرها خودکنترلی ندارند اسیر و تسلیم کنترل بازار میشوند. و این کنترل نداشتن باعث بی ثباتی معاملهگران در بازار مالی میشود. معامله گرانی که کنترل ندارند دچار بی ثباتی میشوند. چون قوانین مستند و نوشته شده ای برای خودشان ندارند که به آن پایبند باشند. این پایبند نبودن در چارچوب، باعث می شود که هر کاری انجام دهند و نتیجه این هر کاری انجام دادن ، بی ثباتی در معامله گری میباشد. پس ثبات در معامله گری به این معنی است که در یک چارچوب مشخص به یک سمت مشخص حرکت کنیم. و مدام تغییر جهت ندهیم و مسیر و جهت خودمان را عوض نکنیم.
گرد آوری و تنظیم : عاطفه دادگر کارشناس ارشد ریاضیات مالی
برای داشتن یک سیستم معاملاتی نیاز است که در دوره آموزشی طراحی سیستم معاملاتی شرکت کنید.
در ذهن یک تریدر حرفهای چه میگذرد؟
بازار ارز دیجیتال یکی از مطرح ترین و پر سود ترین بازارهای مالی حال حاضر جهان است. موفقیت در این بازار یا دیگر بازارهای مالی نیازمند داشتن ذهن حرفهای می باشد. در این مطلب قصد داریم مهمترین فاکتورهای ذهن تریدر حرفهای را با هم بررسی کنیم.
ذهن یک تریدر حرفهای
معامله گری در بازار ارز دیجیتال سود زیادی دارد و علاوه بر سود مالی، جذابیت های زیادی هم دارد. اما لذت بردن از جذابیت ها و کسب سود در بازار ارز دیجیتال به این آسانی ها نیست. فعالیت در چنین بازار های مالی همیشه با ریسک های زیادی همراه است. اساس کار تریدر حرفهای در بازار ارز دیجیتال تحلیل و پیش بینی اتفاقات و تاثیر آنها بر روند بازار است و موفقیت یا شکست در این بازار ها با همین پیش بینی ها رقم میخورد.
هیچ تصمیمی در این بازار صددرصد درست یا حتی صددرصد غلط نیست. حتی بهترین معامله گران در چنین بازارهایی پیش بینی هایی می کنند که حداکثر ۸۰ درصد آنها به وقوع می پیوندد. یعنی ۲۰ درصد خطا دارند. برای معامله گران تازه کار و جوان این درصد کمتر هم می شود پس نباید در ابتدای کار معاملهگری انتظار این را داشته باشد که در حد افرادی مثل نیک پاتل موفق شوید.
معاملهگر هر چه دانش خودش را در بازار ارز دیجیتال بالاتر ببرد و تجربه بیشتری از بازار کسب کند تصمیمات بهتری خواهد گرفت اما مهمترین عامل در موفقیت یک معامله گر داشتن ذهن پیروز است. داشتن ذهن موفقیت خواه بیشتر از آنکه در هنگام پیروزی به کمک شما بیاید، در لحظه تلخ شکست شما را یاری میرساند. اگر شما در لحظات تلخ شکست بتوانید تجربه گرانبها کسب کنید قطعاً در آینده بازار یکی از افراد حرفهای و موفق خواهید بود. آشنایی با نکاتی که معامله گران حرفهای در روانشناسی بازار روی آنها تاکید دارند می تواند به شما در داشتن یک ذهن موفق و پیروز کمک کند. این نکات را با هم بررسی میکنیم تا از یک تریدر آماتور تبدیل به یک تریدر حرفهای شویم.
آیا تریدر حرفهای به اطلاعات خاص و سری دسترسی دارد؟
متاسفانه بسیاری از تریدر های تازه کار بر اثر حرف دیگران این تصور را دارند که تریدر حرفهای بازار ارز دیجیتال که در این بازار به موفقیت رسیده است، به اطلاعات فوق سری یا خاص دسترسی داشته است. به شما حق می دهیم که در مورد این موضوع همیشه تردید داشته باشید. و فکر کنید اطلاعاتی که در اختیار شما قرار دارد، اطلاعات معمولی است و امکان تحلیل صحیح از روی آنها وجود ندارد. اما اگر گذشته بسیاری از تریدرهای حرفهای بازار ارز دیجیتال چه در داخل و چه در خارج از کشور را بررسی کنید، متوجه می شوید آنها انسان های معمولی بودهاند. و دسترسی به اطلاعات خاص نداشتهاند. به نظر می رسد اساس تردید و سوالی که در ذهن معاملهگران تازه کار ایجاد میشود ایراد دارد.
در روانشناسی بازار، به جای اینکه به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال باشید که اطلاعات معاملهگران حرفهای چه طبقه بندی دارد، جواب این پرسش را جستجو کنید که تریدر حرفهای چگونه فکر میکند و چگونه ذهن او زمینه ساز موفقیت او می شود. تنها چیزی که نه تنها معاملهگران حرفهای بازار ارز دیجیتال بلکه انسان های موفق را در جهان به کامیابی می رساند، ذهن آنها و نحوه تفکرشان است.
اگر شما یک ذهن کنجکاو و با درک عمیق از شرایط داشته باشید این اطمینان را به شما می دهیم که در نهایت نه تنها در دنیای کریپتوکارنسی بلکه در زندگی خودتان انسانی موفق خواهید شد. اولین گام رسیدن به یک ذهن حرفهای و موفق در بازار، گذر از قضاوت و حرف دیگران و تمرکز بر روی یادگیری و درک عمیق اطلاعات است. معاملهگران حرفهای بازار ارز دیجیتال در روزهای ابتدایی پیدایش این ارزها برای سرمایهگذاری بر روی این پول های الکترونیکی و جدید شماتت های زیادی را تحمل کردهاند اما کسی که پیروز شده است آنها هستند نه شماتت کنندگان.
تریدر حرفهای خود را کنترل میکند نه بازار را
یکی از بزرگترین و مهمترین نکاتی که تریدر حرفهای در بازار کریپتوکارنسی آن را رعایت میکند، کنترل ذهن خودش است. تریدر موفق تلاش نمی کند بازار را آنگونه که علاقه دارد تحلیل کند. او بازار را آنگونه که هست تحلیل می کند. شاید این جمله در ابتدا ساده به نظر برسد اما متاسفانه رعایت نکردن همین اصل سبب ناکامی بسیاری از معاملهگران تازه کار در دنیای کریپتوکارنسی شده است.
برخی از معاملهگران متاسفانه برخلاف روند حقیقی بازار، تحلیل را به گونه ای انجام دهند که آنها را به اهداف اقتصادی مدنظرشان میرساند. اما معاملهگر حرفهای بازار را به دقت بررسی می کند و در صورتی که متوجه شود ارز دیجیتال خاصی روند مثبت و سودساز در پی گرفته است روی آن سرمایهگذاری میکند. تریدر حرفهای با استراتژی در بازار فعالیت می کند و دقیقاً می داند که به دنبال چه چیزی است. او در بازار کنشگرانه عمل نمی کند بلکه به انتظار مینشیند تا فرصت های معاملاتی برای او ایجاد شود سپس از این فرصتها به خوبی استفاده میکند.
فرق تریدر حرفه ای با آماتور
یکی از نکات کلیدی دیگری که در این مورد تریدرهای حرفهای برخلاف معامله گران آماتور به آن توجه دارند این است که معمولاً بازار در طول یک ماه یا حتی یک سال فرصت های محدود سودآوری با درصد موفقیت بالا در اختیار آنها قرار میدهد. به همین علت این گونه معامله گران هر روز نمودارها را مورد بررسی قرار می دهند تا با مشاهده اولین فرصت اقدامات لازم را انجام دهند. معاملهگر حرفهای خسته نمی شود و هر روز روند ها را بررسی میکند تا از فرصت هایی که ایجاد میشود استفاده کند اما در صورتیکه در بررسی های او فرصتی هم دیده نشود به هیچ وجه در این در بازار ورود نمیکند. رعایت همین نکته کوچک برخی افراد را به ثروت انبوه رسانده و سرمایه برخی افراد را هم نابود کرده است پس حتماً به آن دقت کنید.
در ذهن تریدر حرفهای؛ احساسات دشمن موفقیت
تریدر حرفهای به خوبی می داند که احساساتی شدن در معاملات ارز دیجیتال برای او می تواند یک فاجعه را رقم بزند. البته این چیز عجیبی نیست که انسان برای سرمایه گذاری و معامله گری خودش درگیر احساسات شود اما معاملهگری موفق است که بتواند تاثیرات احساسات را مهار کرده و بر اساس عقل و منطق معامله کند. اگر در تریدینگ درگیر احساسات شوید باید منتظر ضررهای سنگین و جبران ناپذیر در بازار کریپتوکارنسی باشید.
یکی از بهترین راهکارها برای مقابله با احساسات و کنترل آنها در نظر گرفتن حد ریسک است. در حقیقت شما به جای اینکه پیش بینی کنید چقدر احتمال دارد در بازار سودآوری داشته باشید، ابتدا باید حد ضرر احتمالی خودتان را در نظر بگیرید. البته شما برای سود خودتان هم باید حد ریسک مشخص کنید اما مشخص کردن حد ضرر به این دلیل که در هنگام بحرانی شدن بازار سریعتر می توانید اقدام کنید ضروری به نظر می رسد.
با تعیین حد ضرر شما میتوانید مشخص کنید که در یک معامله حداکثر چه مقدار پول از دست خواهید داد و در هنگام بحران هم راهکاری برای خروج از آن خواهید داشت. معاملات موفقیت و شکست در ترید در بازارهای مالی ارز دیجیتال توزیع تصادفی برنده ها و بازنده هاست. همه چیز در دنیای احتمالات و ریسک خطر و پیروزی رقم می خورد و اگر شما به عنوان معامله گر توان تحمل لحظات سخت شکست را نداشته باشید و در آن لحظات احساساتی شوید، باید منتظر روزهای سخت تر باشید. در لحظات سخت، گرفتن تصمیمات منطقی و عاقلانه هم قطعاً سخت خواهد بود اما نتیجه آنها شیرین و جذاب رقم خواهد خورد.
تریدر حرفهای بازار را درک میکند!!
بزرگترین تفاوت که بین تریدر حرفهای و معاملهگر آماتور وجود دارد، شاید نحوه برخورد آنها با تغییرات بازار ارز دیجیتال باشد. معاملهگر حرفهای به پیش بینی های خودش اعتماد دارد و می داند که بازار در آینده قرار است چه کاری انجام دهد. این نکته بسیار مهم است و نباید ساده از آن گذشت. متاسفانه موفقیت و شکست در ترید بسیاری از معاملهگران آماتور بعد از تصمیم گیری و ورود به معامله بر اساس اتفاقات و هیجانات روزانه ممکن است تصمیمات خطرناکی در بازار بگیرند و این تصمیمات منجر به ناکامی آنها در بهرهوری کافی از بازار شود. بازارهای مالی همیشه سود های بزرگ را در بازههای بلندمدت توزیع میکنند و به همین دلیل است که تریدر حرفهای با صبوری بازار را دنبال میکند اما تریدر آماتور با کوچکترین اتفاق منفی درگیر هیجان شده و تصمیمات غیر منطقی میگیرد.
تریدر حرفه ای به خوبی می داند که در بازار ارز دیجیتال تمام اتفاقات مطابق پیش بینی او رقم نمیخورد اما اجازه می دهد معاملات او بدون هیچ دخالتی مسیر خود را طی کنند. البته گاهی اوقات هم تریدرهای حرفه ای به دلیل اینکه شرایط را بحرانی در نظر میگیرند ممکن است زودتر از زمان پیش بینی شده از معامله خارج شوند. اما در اکثر مواقع یعنی بیش از ۷۰ درصد مواقع معامله گر حرفه ای، معاملات خودش را تنظیم کرده و تا زمانی که به سود نهایی برسد آن معامله را فراموش میکند و تغییری در آن ایجاد نمی کند. اگر بخواهیم تمام نکاتی که در این بخش گفتیم را در یک جمله جمع کنیم باید بگوییم که معامله گر حرفهای به بازار اجازه انجام کار میدهد و در روند طبیعی بازار دخالت نمی کند.
طرز فکر معاملاتی شما، عادات معاملاتی شما را مشخص میکند
نحوه تفکر شما در مورد معاملات بازار ارز دیجیتال نهایتاً تبدیل به عادتهای تجاری شما خواهند شد. اگر شما در بازار عادت به جلوگیری از ضرر داشته باشید احتمالاً در طول معاملات خودتان سعی می کنید با توقف ضرر معامله نکنید. اگر شما در ذهن خودتان بازار را مثل یک دستگاه خودپرداز فرض کنید که قرار است تمام آرزوها و خواسته های زندگی شما را برآورده کند.
مجبور میشوید بیش از حد منطقی معامله کنید و در معاملات پر ریسک شرکت کنید که در نهایت معاملات به این شکل یک انفجار بزرگ برای شما به همراه خواهد داشت. و نه تنها شما را به آرزوهای زندگیتان نمی رساند بلکه سرمایه فعلی زندگی شما را نابود خواهد ساخت. تفاوت بزرگ معامله گر یا همان تریدر حرفهای با دیگر معاملهگران در همین است. معاملهگر حرفهای متناسب با شرایط بازار معامله می کند و انتظار اتفاق خارق العاده ندارد.
البته معمولاً معاملهگران حرفه ای در دراز مدت از طریق بازار راحت تر می توانند به خواسته های خودشان برسند اما عجله نمی کنند. اینگونه معاملهگران به بازار احترام می گذارند و می دانند که در بازار دانش آنها همه چیز را پوشش نمی دهد. آنها بیشتر از اینکه دنبال پیش بینی پاداش باشند به ریسک معاملات خودشان فکر می کنند. تریدر حرفهای این تصور را دارد که تجارت در بازار ارز دیجیتال مانند کاری است که برنامه ریزی آن را قبلا انجام داده است و اکنون باید بنشیند تا برنامه ریزی او به نتیجه برسد.
صبر در بازار ارز دیجیتال کمک میکند تا عادات معاملاتی صحیح در ذهن معامله گر ایجاد شود. معاملهگران حرفه ای کار خودشان را با صبر ، اعتماد و اطمینان به بازار انجام میدهند و در هنگام ثبت معاملات خونسردی کامل دارند. تریدر حرفهای به خوبی میداند که باید پول را خودش مدیریت کند و به تجارت دیگران وابسته نباشد. موفقیت در بازار ارز دیجیتال و دیگر بازارهای مالی غیر ممکن نیست اما نیازمند طرز فکر موفقیت و شکست در ترید حرفهای و موفق است.
جمعبندی
ذهنیت انسان ها به کارهای آنها جهت می دهد و سبب ایجاد انسان های موفق و حرفهای یا ناموفق و آماتور میشود. تریدر حرفه ای ارز دیجیتال انسان خاصی نیست بلکه از ذهن هوشمند و منطقی برای رسیدن به خواستههای خودش کمک می گیرد. این در حالی است که تریدر آماتور و ناآگاه سعی می کند با احساسات و هیجانات در بازار معامله کند و معمولاً معاملات اینگونه تریدرها نتیجه خوبی در بر نخواهند داشت.
در این مطلب هم خدمت شما عرض کردیم که موفقیت و حرفهای شدن در بازار ارز دیجیتال نیازمند داشتن مولفههای یک ذهن حرفهای است. اگر میخواهید در بازار ارز دیجیتال موفق باشید، تنها به صحبت افراد موفق و دانا در این بازار باید توجه کنید و هیچ ارزشی برای شایعات و حرفهای بیاساس قائل نشوید. در بازار ارز دیجیتال هیچ اطلاعات خاص و سری وجود ندارد و معامله گران موفق با استفاده از اطلاعات معمولی، تریدر حرفهای شدهاند. شما باید ذهن خودتان را کنترل کنید و به هیچ وجه بازار را خارج از طبیعت و روند معمولی آن تحلیل نکنید. بازار را بر اساس آن چیزی که هست، تحلیل کنید نه آن چیزی که خودتان دوست دارید اتفاق بیفتد.
در بازارهای مالی مثل ارز دیجیتال به هیچ وجه احساسات را سرلوحه کار خودتان قرار ندهید. احساسات در این بازارها مانع بزرگ موفقیت شما خواهند بود. به بازار احترام بگذارید و اجازه دهید کار خودش را انجام دهد و با کوچکترین تغییری در روند معاملات خودتان اختلال ایجاد نکنید. همیشه سعی کنید عادات معاملاتی صحیح داشته باشید و تمام آرزوها و خواسته های خودتان را از بازار ارز دیجیتالی و دیگر بازارهای مالی در کوتاه مدت مطالبه نکنید.
داستان عجیب دو تریدر برتر تاریخ که شما را شوکه میکند
محمدحسین تهرانی
- 1399/9/23
- 3316
- دیجیتال مارکتینگ
بزرگترین تریدر های بورس
داستان 2 تریدر را قرار است بخوانید که در طول زندگی کاری خود، بزرگترین شکست ها و بزرگترین موفقیت ها را با هم یکجا داشته اند. از این دو داستان می توانید نتایج خیلی بزرگی بگیرید پس با ما همراه باشید.
زندگی نامه کوتاهی از جسی لیورمور ترید افسانه ای:
جسی لیورمور در یک خانواده کشاورز در سال ۱۸۷۷ در ماساچوست به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. در سن سه سالگی شروع به یادگیری خواندن و نوشتن کرد و در سن پنج سالگی در کمال تعجب شروع به خواندن مجله های مالی کرد. علاقه و استعداد زیادی در زمینه خواندن اعداد و ریاضیات داشت. پدر او در سن ۱۴ سالگی به جسی کمک کرد از مدرسه فرار کند و پدرش او را تشویق میکرد که در کنار او به کار مزرعه داری ادامه دهد اما علاقه جسی بیشتر در خواندن اعداد و ریاضیات بود. با کمک مادرش مزرعه را ترک کرد و مادرش به او ۵ دلار داد. پس از رفتن به شهر، جسی توانست شغل مورد علاقه خود را پیدا کند. او کسی بود که قیمت و حجم سهام ها را به روی تخته سیاه مینوشت.
شروع اتفاقات جالب:
جسی با دقت قیمتها را زیر نظر داشت و آنها را در دفترچه کوچک خود می نوشت و متوجه الگوهایی در رفتار قیمت شد. این کار مقدمه پیشرفت جسی در بازار بود و میتوانست به مرور زمان با مطالعه دقیق و زیاد قیمت، استراتژی معاملاتی شخصی خود را به وجود آورد. او توانست با استراتژی معاملاتی خود قیمتها را پیشبینی کند و با استفاده از این کار توانست ۲۵ هزار دلار در بیاورد و پس از آن به نیویورک مهاجرت کرد و آنجا رسماً در وال استریت شروع به معامله سهام کرد.
دوران وال استریت:
جسی در سن ۲۰ سالگی با استفاده از استراتژی معاملاتی خود ۱۰ هزار دلار به دست آورد اما از آنجایی که او به سیستم خود به طور موقتی پایبند نبود ۱۰ هزار دلار او تبدیل شد به ۲۵۰۰ دلار. در سال ۱۹۰۷ جسی قادر شده بود که سقف بازار را بگوید. او در آخر آن روز 1 میلیون دلار پول آورد. در سال ۱907 یکبار دیگر قوانین خود را زیر پا گذاشت و به حرف تریدر دیگری گوش داد و او از عمد به جسی پیشنهاد غلط خرید پنبه داد. پس از اینکه جسی تمامی قراردادهای پنبه که میتوانست بخرد خرید، معاملهگری که به او این پیشنهاد را داده بود تمام قراردادها را فروخت و قرارداد پنبه سقوط کرد و جسی تقریباً ۹۰ درصد سرمایه خود را از دست داد. او پس از چند سال نه تنها ثروت خود را برگرداند بلکه قادر بود نزدیک به صد برابر بیشتر از چیزی که داشت را به دست بیاورد. در سال ۱۹۲۹ توانست بار دیگر سقف کل بازارها را پیشبینی کند و همینطور قادر بود که ۱۰۰ میلیون دلار سود بدست آورد. به دلایل نامعلومی ثروت به دست آورده خود را به سرعت از دست داد.
اواخر عمر:
در اواخر عمرش برای دفعه سوم و آخرین بار دوباره اعلام ورشکستگی کرد. او دوباره باور داشت که میتواند ثروت خود را دوباره برگرداند اما این دفعه به علت مشکلات خانوادگی که داشت انگیزه خود را از دست داده بود و دیگر اقدامی به برگرداندن ثروت خود نداشت.
راز موفقیت او…
همانطور که در بیوگرافی جسی لیورمور خواندید، بزرگترین علت موفقیت او در بورس تمرکز بسیار بالا به روی هدف بلندمدت خود یعنی معامله گری در بورس بود. او تقریبا ۹۰% عمر خود را صرف این کار کرد و البته باید اشاره کنم که بعد از اینکه استراتژی معادلاتی مناسب خود را برای معاملات موفقیت و شکست در ترید پیدا کرد تا آخر به آن پایبند بود و هرگاه که به آن پایبند نبود شاهد ضررهای بزرگی می شد. به عنوان یک تریدر باید این نکته را مد نظر داشته باشید که هر وقت استراتژی معاملاتی مناسب خود را در بورس پیدا کردید تا آخر باید به همان پایبند باشید تا اینکه سراغ استراتژیهای معاملاتی مختلف دیگر روید. این بهترین چیزی است که میتوانیم از لیورمور در کنار تمرکز بسیار بالا بروی ترید یاد بگیریم.
داستان جیم پاول، تریدری که همه چیز را از دست داد…
پسر جوانی بود که کارش را از کارگری در رستورانهای کنتاکی شروع کرد. فراز و نشیب های زیادی در زندگی داشت اما در نهایت تمام سعیش را کرد که وارد آن چیزی شود که به آن علاقه دارد یعنی کار کردن به عنوان تریدر بورس. پس از گذراندن دورههای معاملاتی و کسب تجربه در بازارهای مالی قادر بود که سرمایه خیلی عظیمی برای خود دست و پا کند (البته به این معنی نیست که از روز اول موفقیتهای زیادی داشت.)
از دست دادن همه چیز…!
در سال ۱۹۸۳ معامله ای انجام داد که دقیقاً بازار جهت برعکس را پیش گرفت و تمام هر چیزی که ساخته بود را (به مبلغ یک میلیون دلار) کاملاً از دست داد بعلاوه ۴۰۰ هزار دلار بدهی.
علت شکست او هم این بود که ریسک خیلی زیادی در یک معامله انجام داد و اعتماد به نفس او بیش از حد بالا بود. (مواظب باشید که گول اعتماد به نفستان را نخورید!)
او بعدها اعتراف کرد که علت شکستش در آن معامله این بود که از احساسات خود نتوانست دوری کند و از بقیه تریدرها کمک گرفت و قوانین خود را زیر پا گذاشت و این کاری بود که جسی لیورمور هم انجام داد و نتیجه آن برای هر دو خیلی زیان بار بود. (لطفا الان پند بگیرید!)
جیم پس از دست دادن همه چیز در بورس تسلیم نشد و دوباره کسب و کار خود را آغاز کرد و از نو شروع به ساخت تمام هر چیزی که داشت کرد. شاید باورتان نشود اما در حدود ۱۰ سال قادر بود که ۳ برابر هر چیزی که در ۳۰ سال گذشته به دست آورده بود، بدست بیاورد!
الان از خود بپرسید که اگر شما بودید چه کار می کردید؟ آیا تسلیم میشدید و افسردگی می گرفتید یا دوباره از نو شروع به فعالیت می کردید؟ آن هم پس از ۳۰ سال تلاش و کوشش و فقط در یک معامله همه چیز را از دست بدهید. یعنی تمام زحمات ۳۰ ساله خود را ظرف چند هفته از دست بدهید! چقدر سخت است؟
شکست خوردن در معاملات بورسی کاملاً طبیعی است اما کنار کشیدن از معاملات و تسلیم شدن، کار افراد بازنده است و باید این موضوع را خیلی صادقانه با یکدیگر به اشتراک بگذاریم. در مسیرتان احتمالا شکست میخورید اما اگر واقعاً یک تریدر برنده باشید و طرز تفکر یک فرد قهرمان را داشته باشید از کار کناره گیری نخواهید کرد بلکه دوباره و دوباره تلاش می کنید و سر انجام زندگیتان قطعاً شبیه سرانجام یک مولتی میلیونر آمریکایی خواهد شد چرا که تفاوت افراد موفق و تریدرهای ناموفق در همین است. آن ها در شکست خوردن و موفق شدن یکسانند اما تنها تفاوتی که افراد ناموفق دارند این است که به محض اینکه شکست می خورند همه چیز را از دست میدهند و منظور از همه چیز روحیه فکری آنهاست.
اعتراف های یک تریدر خبره…!
جیم پاول بعدها در کتاب خود “چه چیزی با از دست دادن یک میلیون دلار آموختم” به علل شکست های خود کاملا معترف شد.
شکست را بجای انکار کردن، قبول کنید قبل از اینکه تبدیل به یک فاجعه شود:
جیم در کتاب خود اعتراف کرد که میتوانست با ضرر کمتر از آن معامله اشتباه خارج شود اما از آنجایی که نمی خواست شکست خود را قبول کند و شهرت خود را از بین ببرد همچنان در آن معامله اشتباه ماند و ضررش بزرگ تر می شد تا اینکه به کل مال او خسارت زد و تمام زحماتش را درون یک معامله از دست داد و به راحتی میتوانست با ضرری کوچکتر از آن معامله خارج شود اما لجاجت کرد و همچنان در آن معامله ماند.
همانطور که خودتان میدانید جیم یک معاملهگر مبتدی نبود بلکه یک معاملهگر فوق العاده حرفه ای بود که سالهای سال تجربه زیادی را کسب کرده است اما همچنان علیرغم حرفه ای بودن، درگیر مشکلات احساسی شد. (این را میگویم که هیچ وقت مغرور نشوید و نگویید که حرفه ای هستید زیرا حتی حرفه ای ها هم درگیر احساسات انسانی میشوند و تصمیمات اشتباه از احساسات اشتباه نشات میگیرد.)
تصمیم گیری خوب از منطق خوب نشات میگیرد نه از احساس:
شریک تجاری پال به او پیشنهاد یک شرکت نفتی را میدهد و به او با هیجان بالا می گوید که این شرکت پتانسیل بسیار بالایی دارد. جیم و شریکش و تمام مشتریانشان همه با هم خرید زیادی از این شرکت می کنند اما سهام شرکت نصف می شود و پس از آن بیشتر می ریزد. جیم می توانست زمانی که قیمت این سهم نصف شد از بازار خارج شود اما از آنجا که نمیخواست شهرتش خراب شود، لجاجت کرد و سهامش را نفروخت و سهام این شرکت نزدیک به ۶ دلار شد!
جیم تمام سرمایه اش را از دست داد و ۴۰۰ هزار دلار نیز بدهی بالا آورد و او بعد ها معترف شد که علت شکستش دو چیز بود:
۱. احساسات انسانی
۲. پیروی نکردن از قوانین تریدری خود
اما راز موفقیت جیم چه بود؟
راز موفقیت پاول سماجت او در کار و هدفش بود اما علی رغم شکست خیلی سنگینی که خورد، آن را شخصی تلقی نکرد و می دانست که میتواند دوباره به جای اول برگردد. کمتر از ۱۰ سال با سماجت خیلی بالا و تلاش و کوشش مضاعف توانست بیشتر از چیزی که در طول ۳۰ سال بدست آورد، کسب کند!
دیدگاه شما