استراتژی چیست؟ راهنمای تعیین استراتژی برای دستیابی به اهداف
به نظرتان استراتژی چیست و چه کمکی در رسیدن به موفقیت و اهدافتان میکند؟ باید بگوییم که استراتژی به افراد یا سازمانها کمک میکند تا به اهداف و نتایج مدنظرشان برسند. اگر شما نیز قصد دستیابی به هدف بزرگی را دارید، نیازمند یک استراتژی هوشمندانه هستید. در این مطلب بهطور کامل توضیح میدهیم معنی استراتژی چیست، با یک مثال، شیوهی تدوین و محقق کردن آن را بررسی میکنیم و به سطوح استراتژی شرکت میپردازیم.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
استراتژی چیست؟
تلاش برای توضیح اینکه استراتژی چیست و چه معنایی دارد، کمی دشوار است. در اینجا چارچوبی مفید و ساده داریم که میتوانید آن تعریف استراتژی و سطوح آن را از همین امروز بهکار بگیرید.
معنی استراتژی چیست و چه تعریفی دارد؟ اینکه استراتژی چیست و دقیقا چه معنایی دارد، برای چهکسی مهم است؟! فقط کار را انجام دهید! اما یک مشکل واقعاً جدی و رایج در این زمینه وجود دارد: مشکل این است که هنگام تلاش برای توسعهی استراتژی میفهمیم که استراتژیها یا بدتر آن، اهداف بلندمدت سازمان به روشنی تعریف نشدهاند. دقیقاً بهدنبال چهچیزی هستیم، و چرا؟ این سؤالات مهماند و شما بدون داشتن یک چارچوب استراتژیک بزرگتر به مشکل خواهید خورد. بنابراین، اینکه استراتژی چیست و چه اهمیتی دارد، باید برایمان مهم باشد.
برای ارائهی تعریف استراتژی، باید آن را در چارچوب بزرگتری از برنامهریزی کسبوکار مطرح کنیم. بیایید صحبتمان را در اینباره ادامه دهیم و با استفاده از مثالهایی از استراتژی شرکت سازندهی لوازم ورزشی بهترمتوجه شویم که استراتژی چیست.
چشمانداز (Vision)
حال توضیح میدهیم نقش چشم انداز در تدوین استراتژی چیست. بیانیهی چشمانداز (Vision Statement) شما توصیفی از یک وضعیت مطلوب در آینده است. بیانیهای آرمانی، و بازنمودی از تغییری بزرگ و طولانیمدت است که دوست داشتید در جهان (یا کسبوکار خود) و در نتیجهی موجودیت خود ببینید.
مثال:
- جهانی که در آن ورزش کردن بخشی آسان و در دسترس در زندگی روزمرهی همهی افراد باشد.
مأموریت (Mission)
بیانیهی مأموریت (Mission Statement) شما بهاختصار بیان میکند که چه کاری باید انجام دهید. به عبارتی، بیانیهای آرمانی است اما در عین حال اقدامات بزرگتری را هم نشان میدهد که در جهت تحقق چشمانداز خود برمیدارید.
مثال:
- ما برنامههایی عملی و تجهیزاتی در دسترس فراهم میکنیم تا همگی قادر باشند هر روز ورزش کنند.
اهداف بلندمدت (Goals)
اهداف، نتایجی بلندمدت و ملموس هستند که شما را در به پایان رساندن مأموریتتان کمک میکنند. در ادامه توضیح میدهیم که نقش اهداف بلندمدت در ایجاد یک استراتژی چیست. معیارهای چارچوب اهداف SMART در تعیین اهداف مفیدند: مشخص (Specific)، قابل اندازهگیری (Measurable)، دستیافتنی (Achievable)، نتیجهمحور (Results-Focused) و مدتدار (Time-Bound). معمولاً به کسبوکارها پیشنهاد میکنیم این اهداف بلندمدت را به یک تا سه سال محدود کنند.
مثال:
- x درصد از سهم بازار لوازم رشتهی وزنهبرداری تا سال ۲۰۲۷ را بهدست آورید؛
- معیارهای رضایت مشتریان در فروشگاه آنلاین را به میزان x درصد تا سال ۲۰۲۵ بهبود ببخشید.
در نظر داشتهباشید که اینها نتایجی بلندمدت و به احتمال قوی نیازمند چیزی بیشتر از افزایش سرعت بالا آمدن محتوای صفحهی اصلی خودتان یا فروش x تعداد دستگاه از طریق فروشگاهی خاص هستند. آنها بیانیههایی بزرگ و آرمانی مانند «تأمینکنندهی اصلی لوازم رشتهی وزنهبرداری باشید» نیستند، نه مشخص و نتایجمحورند و نه مدتدار. بلکه نتایجی قابل اندازهگیریاند که موفقیت بلندمدت کسبوکار را تعریف میکنند.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
استراتژی (Strategy)
اکنون باید بدانید استراتژی چیست. استراتژی در واقع همان جایی است که تلاشتان را برای رسیدن به اهداف بلندمدت خود متمرکز میکنید. استراتژی، چگونگی موفقیت شماست. پاسخ دیگری که میتوان به پرسش استراتژی چیست و چه مفهومی دارد بدهیم این است: در کدام زمین بازی کنیم و چگونه پیروز شویم؟
استراتژی اقدامات عملی خاصی را تعریف میکند که شما را از جایی که الآن هستید به آنجا که میخواهید باشید میرساند.
استراتژیهای تعریف استراتژی و سطوح آن زیادی را دیدهایم که شبیه به مأموریتها، چشماندازها و اهداف بزرگ و مهیج بودهاند. اگر بیانیهی استراتژیتان بیشازاندازه کلّی باشد درگیر درجازدن و تلاش بیهوده میشوید و تلاش میکنید همه چیز را به یکباره انجام دهید. این امر اغلب منجر به مشغلههای کاری زیادی خواهد شد. اما هدف اصلی استراتژی چیست؟ در حقیقت، یکی از اهداف اصلی استراتژی، ایجاد مانع و محدودیت در کاری است که انجام میدهید.
حال که پاسخ دادیم استراتژی چیست و چه هدفی دارد، در ادامه نیز تعدادی استراتژی آوردهایم که ممکن است به هدف بلندمدت «بهبود معیارهای رضایت مشتری به میزان x درصد» مربوط شوند:
مثال:
- سایت را با تمرکز بر نیاز و اولویتهای جامعهی هدفتان بازطراحی کنید؛
- نرمافزاری برای پیگیری تمرینات ورزشی بسازید که متمرکز بر فعالیتهای مهم مشتریان باشد.
توجه داشتهباشید که اینها اقداماتی هدایتکنندهاند که بهصراحت نمیگویند چه کاری باید برای اجرای آنها انجام شود. همچنین، این بیانیههای استراتژی به هر دو سؤال «در کدام زمین بازی کنیم؟» (در وبسایت و نرمافزار) و «چگونه پیروز شویم؟» (بهوسیلهی تمرکز بر روی کاربر و اجرای فعالیتهای مهم توسط موبایل) اشاره میکنند.
چرا اینها هدف بلندمدت نیستند؟ چون بهغیراز «انجامشدن» یا «انجامنشدن» معیاری برای سنجش آنها وجود ندارد و نمیتوانند موفقیت یا عدم موفقیت کسبوکار را مشخص کنند. در عوض، استراتژیها بیانیههای هدایتکنندهای هستند که به تیمها میگویند «اینجا همان جایی است که باید تلاشتان را برای یک مدتزمان معین متمرکز کنید».
حال توضیح میدهیم نقش استراتژی در برنامه ریزی و انجام کارها چیست. استراتژی به شما میگوید که چه کاری انجام دهید و همینطور بهصورت پیشفرض نیز میگوید که چه کاری انجام ندهید. مثلاً، در نرمافزار خود، دستور پختِ کلوچههای شکلاتی را قرار ندهید. مردم کلوچه دوست دارند، اما پختش وظیفهی مهمی نیست. دست کم معمول نیست که هنگام ورزشکردن انجام دهند.
اهداف کوتاهمدت (Objectives)
در این بخش توضیح میدهیم ارتباط اهداف کوتاهمدت و استراتژی چیست و همچنین تفاوت اهداف کوتاهمدت با اهداف بلندمدت و استراتژی چیست. اهداف کوتاهمدت نتایجی تعریف استراتژی و سطوح آن خاص هستند که به استراتژیتان مربوط میشوند. اهداف کوتاهمدت با استراتژیها و اهداف بلندمدت متفاوتند، چون نتایجی کوتاهمدت و قابل اندازهگیری هستند. شما در حقیقت و طبق نظر ریچارد روملت (Richard Rumelt) نمیتوانید بدون داشتن اهداف کوتاهمدت به استراتژی دست پیدا کنید، چراکه آن اهداف شامل «مجموعهای از اقدامات منسجم» هستند.
در ادامه با مثالی متوجه میشوید که اهداف کوتاهمدت بیانیهی استراتژی چیست. در اینجا نمونههایی از اهداف کوتاهمدت مربوط به بیانیهی استراتژی «سایت را با تمرکز بر نیاز و اولویتهای جامعهی هدفمان بازطراحی کنید» داریم.
مثال:
- اولویت «فعالیتهای مهم» کاربرانمان را درک کنید؛
- اطلاعات را طوری طراحی کنید که برای کاربرانمان قابل درک باشد، نه فقط برای ما؛
- محتوای وبسایتمان را تغییر دهید تا ارتباط با مخاطب، خوانایی و انسجام بهبود یابد.
حال پاسخ میدهیم علت تعریف استراتژی و سطوح آن اینکه اهداف کوتاهمدت شما نباید از موانع و محدودیتهای استراتژی شما فراتر روند، چیست. این سؤال بدان معنا نیست که در طول مسیر نمیتوانید فضایی برای نوآوری یا آزمایشات داشتهباشید. اگر استراتژیتان تمرکز بر یک وبسایت کاربرمحور است، نباید زمان و هزینه صرف کنید تا یک مجموعه فیلم شش قسمتی درباره تاریخچه شرکت، روی سایت بگذارید. مطمئنا آن مجموعه فیلم خوب است، اما مطمئن باشید در اولویت نیازهای کارکنان جای نمیگیرد.
مقاصد (Targets)
در این قسمت توضیح میدهیم ارتباط مقاصد با استراتژی چیست و چه کمکی به تحقق استراتژیها میکنند. مقاصد، معیارهایی هستند که شما از آنها استفاده میکنید تا مطمئن شوید یک هدف کوتاهمدت به سرانجام رسیده است یا نه. اینها باید مانند تابلوهای فرسنگشمار در طول مسیر برای تحقق استراتژی عمل کنند و حرکتهایی روبهجلو و قابل اندازهگیری را نشان دهند.
در ادامه مقاصدی داریم که میتوانند میزان موفقیت هدف «محتوای وبسایتمان را تغییر دهید تا ارتباط با مخاطب، خوانایی و انسجام را بهبود ببخشید» را اندازهگیری کنند:
مثال:
- بهبود ۱۵ درصدی نتایج نظرسنجی آنلاین رضایت مخاطبان؛
- ارزیابی اکتشافی (Heuristic Evaluation) که سطح انسجام محتوا را بر اساس رتبهبندیهای انجامشده در سطح x درجهبندی میکند.
مقاصد دوباره باید توسط معیارهایی مشخص، چه کمّی و چه کیفی، تعریف شوند.
تاکتیکها (Tactics)
حال باید بدانید که نقش تاکتیکها در تدوین یک استراتژی موفق چیست. درک تفاوت استراتژی با تاکتیک حیاتی به نظر میرسد. به طور معمول، این دو اصطلاح اغلب به جای یکدیگر به کار گرفته میشوند. حال آنکه اینها دو مفهوم کاملا متفاوت هستند. استراتژی به اهداف بلندمدت یک سازمان و نحوه برنامهریزی برای دستیابی به آنها اشاره دارد. به عبارت دیگر، استراتژی، مسیر رسیدن به چشمانداز تعریف شده را نشان میدهد. در مقابل، تاکتیک به اقدامات خاصی اشاره دارد که برای رسیدن به اهداف تعیین شده در راستای استراتژی کسب و کار مربوطه انجام میشوند.
تاکتیکها فعالیتهایی هستند که برای دستیابی به مقاصد انجام میشوند. اینها ممکن است در یک نقشهی راه پروژه (Project Roadmap) یا شرح وظایف شغلی (Job Description) دیده شوند. بنابراین، میتوان این تاکتیکها را برای رسیدن به مقصد «بهبود ۱۵ درصدی نتایج نظرسنجی آنلاین رضایت مخاطبان» تعیین کرد.
مثال:
- از تحقیقات کاربر (User Research) برای تعریف وظایف مهم مخاطبان استفاده کنید؛
- محتوای وبسایت را بازنویسی کنید.
استراتژی کسب و کار چیست؟
تعریف استراتژی کسب و کار به همان اندازه که شاید در ابتدا گیجکننده به نظر تعریف استراتژی و سطوح آن برسد، ساده است. معروفترین تعریفی که برای استراتژی کسب و کار آمده، عبارت است از:
یک استراتژی کسب و کار میتواند طرح کارهای لازم برای دستیابی به چشمانداز و اهداف تعیین شدهی سازمان مربوطه را ترسیم کند. استراتژی کسب و کار همچنین هدایت فرایندهای تصمیمگیری را برای بهبود ثبات مالی شرکت در بازارهای رقیب را برعهده دارد. بسیاری از منابع آنلاین در تلاش برای کاهش پیچیدگی تعریف استراتژی کسب و کار به تعریف سادهتری از آن اشاره میکنند که به شرح زیر است:
استراتژی طرحی سطح بالاست که به کسب و کار کمک میکند تا به اهداف خود دست یابد.
سطوح مختلف استراتژی کسب و کار کدامند؟
به طور معمول، سه سطح مختلف در سازمانها وجود دارد که انواع استراتژی کسب و کار در آن استفاده میشوند. سطوح استراتژی کسب و کار عبارتاند از: سطح شرکتی، تجاری و عملکردی. هر سه سطح چارچوب استراتژیک یک سازمان را تشکیل میدهند.
۱. سطح شرکتی
استراتژی سطح شرکتی برنامههای استراتژیک مربوط به مدیریت ارشد سازمان است. این استراتژی کسب و کار بیانیه مأموریت و چشمانداز سازمان را تشکیل میدهد و تأثیر اساسی بر عملکرد بلندمدت شرکت دارند. در واقع، این استراتژیها تصمیمات مربوط به رشد، مالکیت، تنوع و سرمایهگذاری را هدایت میکنند.
۲. سطح تجاری
استراتژی سطح تجاری با تمرکز بر یک کسب و کار خاص با چشمانداز شرکت ادغام میشود. در این سطح، چشمانداز و اهداف به استراتژیهای مشخصی تبدیل میشوند که نحوه رقابت کسبوکار در بازار را نشان میدهد.
۳. سطح عملکردی
استراتژی کسب و کار سطح عملکردی برای پاسخ دادن به اینکه چگونه بخشهای عملکردی مانند بازاریابی، منابع انسانی یا تحقیق و توسعه میتوانند از استراتژیهای تجاری و سازمانی تعریفشده در سازمان پشتیبانی کنند، طراحی شدهاست.
اینکه شرکتها استراتژیهای متعددی در هر سطح داشته باشند، امری رایج محسوب میشود. در واقع، این موضوع برای اطمینان از اینکه نیازهای مختلف هر سطح به طور دقیق منعکس میشوند، ضروری است.
با وجود این، کار با استراتژیهای متعدد، ریسک بیتوجهی به اولویتها و تعیین برخی اهداف متضاد را به همراه دارد. اما با مدیریت استراتژیک صحیح، میتوان چنین ریسکهایی را کاهش داد.
خلاصه
استراتژی به افراد در دستیابی به موفقیتها و اهداف بزرگشان کمک میکند، همچنین با کمک آن میتوان اهداف، منابع و مسیر مناسب برای رسیدن به موفقیت را تعیین کرد. ما در این مطلب توضیح دادیم معنی و مفهوم استراتژی چیست و با استفاده از مثالی روند محقق کردن آن را بررسی کردیم. اگر سؤال و یا نظری درمورد این مطلب دارید، با ما در میان بگذارید.
با ساختن یک رزومه حرفهای، برای استخدام در بهترین فرصتهای شغلی اقدام کنید.
استراتژی چیست و استراتژیست کیست
استراتژی را میتوان یک نقشه تعریفشده خوب برای یک سازمان دانست. صاحبان کسبوکارها میدانند که وجود آن برای همسوکردن تصمیمگیریها در کسبوکارشان بسیار مهم است. با توجه به اینکه آینده مبهم بوده و وضعیت شرکتها در آن نامعلوم است، وجود استراتژی برای سازمان اهمیت زیادی دارد و این موضوع، نیاز به مدیریت استراتژیک را آشکار میکند.
استراتژی (strategy) ماموریت کلی، چشمانداز و جهت یک سازمان را بیان میکند. بهطور کلی، هدف استراتژی این است که تعیین کند چه چیزهایی برای آینده سازمان مهم یا بیاهمیت است. آیا میدانید دقیقترین تعریف استراتژی چیست یا تفکر استراتژیک چه معنایی دارد؟ در این مقاله با این مفاهیم و سایر نکات مرتبط آشنا خواهید شد.
تعریف استراتژی
Human Resources HR management Recruitment Employment Headhunting Concept.
سالهاست که رهبران و نظریهپردازان کسبوکار به دنبال یافتن تعریف استراتژی و مفهوم دقیق آن هستند. با این حال، پاسخ قطعی در مورد این که واقعا استراتژی چیست وجود ندارد! یکی از دلایل این امر این است که صاحبان کسبوکار به شکلهای مختلف به آن فکر میکنند.
به عنوان مثال برخی معتقدند شما باید زمان حال را به دقت تجزیه و تحلیل کرده و تغییرات بازار یا صنعت مرتبط با کسبوکار خود را پیشبینی کنید. سپس با برنامهریزی بر اساس این پیشبینیها، به سوی موفقیت بروید. در همین حال، گروهی دیگر معتقدند پیشبینی آینده کار بسیار دشواری است و ترجیح میدهند استراتژیهای خود را بهصورت ارگانیک توسعه دهند.
اگر بخواهیم در یک تعریف کوتاه مفهوم استراتژی را بیان کنیم، باید بگوییم استراتژی، توانایی فکر کردن قبل از اقدام است که تقریبا در هر زمینهای بسیار ارزشمند به نظر میرسد. به همین دلیل استراتژی بیشتر به یک طرز فکر شبیه است تا یک عنوان شغلی.
استراتژی جایی است که یک کسبوکار، تلاشهای خود را برای رسیدن به هدف و موفقیت متمرکز میکند و تصمیمهای دقیق و روشنی درباره نحوه رقابت با دیگران میگیرد. در واقع این مفهوم به شما میگوید کجا بازی کنید و چگونه برنده شوید! این یک مسیر عملی خاص را مشخص میکند و شما را از جایی که اکنون هستید، به جایی که میخواهید باشید، میرساند.
استراتژیست کیست؟
کلمه استراتژیست تقریبا همیشه به عنوان یک صفت برای نقش دیگری به کار میرود؛ مانند استراتژیست برند، استراتژیست طراحی، استراتژیست رسانههای اجتماعی و… . اگر ایجاد مشاغل بزرگ را مثل یک کار تیمی بدانیم، در مرحلهای از فرآیند خلاقیت، لازم است شخصی باشد تا همه ایدهها را به واقعیتی قابل انتقال، آزمایش و اجرا تبدیل کند. این شخص یک استراتژیست است!
بهطور کلی میتوان گفت یک استراتژيست، فردی خلاق و آگاه است که گزینهها را شناسایی میکند و پس از ارزیابی آنها، بهترین اقدام را برای تحقق اهداف توصیه میکند. او با یک تفکر سیستمی، طیف وسیعی از تکنیکها و ابزارها را در نظر میگیرد و آنها را در یک رویکرد یکپارچه، برای رفع بهتر نیازهای مشتری ترکیب میکند. استراتژیستها افراد یا گروههایی هستند که در تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی نقش دارند و مانند ریشه یک سازمان هستند.
با تعریف استراتژی و سطوح آن وجود تعریفهایی که متخصصان حوزههای مختلف ارائه کردهاند، هنوز نمیتوان در یک جمله گفت استراتژیست کیست. اما به نظر میرسد در مورد تعریف استراتژیست خوب اتفاقنظرهایی وجود دارد: یک استراتژیست خوب، دیدگاهی فراتر از دیگران دارد و مشکلات را از دیدگاه دیگران میبیند! سپس کنترل امور را در دست میگیرد و تلاش میکند تا ایرادات موجود را اصلاح کند. استراتژیستها نقش مهمی در تعریف مدیریت، عملکرد و اهداف سازمان دارند.
سطوح استراتژی
Business concept with icons of chess pieces, schedule, profit and purpose. Marketing strategy banner in flat style. Vector illustration for your design.
مایکل پورتر، کارشناس استراتژی و استاد دانشکده بازرگانی هاروارد، بر نیاز به استراتژی برای تغییر و تحول موقعیت منحصربهفرد سازمان تاکید میکند. او معتقد است این مفهوم تعیین میکند چگونه منابع، مهارتها و شایستگیهای سازمانی برای رسیدن به هدف ترکیب شوند.
استراتژی سطوح مختلفی دارد. هر یک از این سطوح، تمرکز متفاوتی داشته و به ابزارها و مهارتهای خاصی نیاز دارند. استراتژی شرکت بر سازمان به عنوان یک کل متمرکز است؛ درحالیکه تمرکز استراتژی واحد تجاری بر یک واحد تجاری یا بازار منفرد است. در نهایت، استراتژی تیم مشخص میکند که چگونه تیم به سازمان کمک کند تا به اهداف و مقاصد کلی خود دست یابد.
شرکتها باید از فرصتهای در دسترس نهایت استفاده را ببرند و با پیشبینی وقایع پیشرو، برای آنها آماده باشند. بسیاری از سازمانهای موفق و مولد دارای استراتژی شرکتی هستند که از چشمانداز و ماموریت آنها پشتیبانی میکند. از سوی دیگر، هر واحد تجاری در سازمان دارای یک استراتژی تجاری است که رهبران آن برای تعیین نحوه رقابت در بازارهای خود از آن استفاده میکنند. هر تیم در سازمان هم باید استراتژی خاص خود را داشته باشد تا اطمینان حاصل کند که فعالیتهای روزانه در جهت مورد نظر سازمان به پیش میروند. برای تشریح این مطالب به تعریف عمیق سطوح استراتژی میپردازیم:
استراتژی شرکتی
این مفهوم به استراتژی کلی سازمان اشاره دارد که از چندین واحد تجاری تشکیل شده و در بازارهای مختلف فعالیت میکنند. این استراتژی تعیین میکند که چگونه شرکت به عنوان یک کل، ارزش واحدهای تجاری درون خود را پشتیبانی میکند و افزایش میدهد. در واقع در این سطح، ما نگران این هستیم که چگونه واحدهای تجاری داخل شرکت را با هم تطبیق دهیم و درک کنیم که چگونه میتوان از منابع برای ایجاد بیشترین ارزش استفاده کرد. شرکتها این کار را با موارد زیر انجام میدهند:
- ایجاد روابط قوی بین تیمها
- ایجاد مجموعهای از ارزشهای قوی که همه افراد در سازمان از آن حمایت کنند
- به اشتراکگذاشتن فناوریها و منابع بین بخشها و تیمها
- افزایش سرمایهگذاری
- توسعه و پرورش یک برند شرکتی قوی
استراتژی واحد تجاری
این سطح به رقابت موفقیتآمیز در بازارهای فردی مربوط است و به این سوال پاسخ میدهد که چگونه در این بازار برنده شویم؟ استراتژی واحد تجاری احتمالا قابل مشاهدهترین سطح آن در هر حوزه تجاری خواهد بود. افرادی که در هر واحد کار میکنند، باید بتوانند ارتباط مستقیمی بین این استراتژی و کاری که انجام میدهند ایجاد کنند.
یک نکته مهم این است که در کسبوکارهای کوچک، ممکن است استراتژی شرکت و واحد تجاری همپوشانی داشته باشند. با این حال، اگر یک سازمان در بازارهای مختلف رقابت میکند، هر واحد تجاری باید در مسیر استراتژیک خود قرار بگیرد و عمل کند.
استراتژی تیم
برای اجرای موفقیتآمیز استراتژیهای شرکت و واحد تجاری، به تیمهایی در بخشهای مختلف سازمان نیاز است تا با هم کار کنند. هر یک از این تیمها سهم متفاوتی دارند؛ به این معنی که هر تیم باید استراتژی خود را در سطح تیمی، هر چند ساده داشته باشد.
لازم است این استراتژی تیمی با واحد تجاری و شرکت هماهنگ باشد تا تمام سطوح آن از یکدیگر پشتیبانی کرده و برای رسیدن به موفقیت سازمان، همدیگر را تقویت کنند. برای دستیابی به اهداف استراتژیک که در سطوح بالاتر سازمان تعیین شده است، باید بهصورت کارآمد عمل شود. بنابراین یک عنصر مهم از استراتژی تیم این است که بهترین شیوهها را برای کمک به تیم، جهت رسیدن به اهداف خود پیادهسازی کنید.
ارکان اصلی بیانیه استراتژی چیست؟
Businessman at target and arrow and woman analysing data and laptop. Business strategy, business goals and plan concept on white background. Coral pink palette vector isolated illustration.
استراتژی تخصیص هوشمندانه منابع از طریق یک سیستم منحصربهفرد از فعالیتها برای دستیابی به یک هدف است. به عبارت ساده، این نحوه برنامهریزی شما برای رسیدن به هدفتان است. بهطور کلی، بیانیه استراتژی به سه رکن اصلی تقسیم میشود:
چشمانداز
بیانیه چشمانداز، وضعیت مطلوب آینده را نشان داده و تغییرات بزرگ و بلندمدتی را به تصویر میکشد. فلسفه وجودی چشمانداز این است که به روشنی بیان کند یک کسبوکار به کجا میخواهد برسد. این بیانیه در واقع آرزویی است که شما برای خود و کسبوکارتان در آینده خواهید داشت. مثلا این بیانیه برای یک تولیدکننده تجهیزات ورزشی بهصورت “جهانی که در آن ورزش کاری آسان و قابل دسترس برای همه باشد” ارائه میشود.
ماموریت
بیانیه ماموریت به اختصار بیان میکند که چه کارهایی باید انجام شود. در واقع ماموریت، هدف بهوجود آمدن یک کسبوکار را تشریح میکند. در این مرحله، اقدامات بزرگتری برای تحقق چشمانداز انجام میشود و نسبت به چشمانداز، واقعیتر است. مثلا یک تولیدکننده تجهیزات ورزشی ماموریت خود را در ایجاد برنامههای عملی و تجهیزات ورزشی در دسترس میداند که باعث خواهد شد همه بتوانند بهطور منظم ورزش کنند.
اهداف و ارزشها
اهداف، نتایج بلندمدت و ملموسی هستند که به انجام ماموریت کمک میکنند. لازم است این اهداف و ارزشها در یک چارچوب مشخص تدوین شوند و خاص، قابل اندازهگیری، مبتنی بر نتایج و محدود به زمان باشند. در واقع این تعریف استراتژی و سطوح آن بیانیه میگوید که شرکت برای تحقق چشمانداز خود چه کارهایی را به چه شکلی انجام خواهد داد.
بهترین زمانبندی برای تعیین چنین اهدافی، دورههای یک تا سه ساله هستند. مثلا اهداف یک تولیدکننده تجهیزات ورزشی میتواند شامل رسیدن به x درصد سهم بازار محصولات وزنهبرداری تا سال ٢٠٢٢ یا x درصد بهبود رضایت مشتریان فروشگاههای آنلاین تا سال ٢٠٢٣ باشد.
توجه کنید این موارد، نتایج بلندمدتی هستند که احتمالا به چیزی بیش از تغییر محتوای صفحه اصلی سایت یا فروش تعداد مشخصی محصول از طریق یک فروشگاه خاص نیاز دارند. آنها هدفهای خیلی بزرگ و غیرقابلدسترسی نیستند و میتوانند اندازهگیری شوند. انتخاب هدفی مانند پیشرو شدن در تولید محصولات وزنهبرداری، قطعا هدف مناسبی نیست؛ چون نه خاص و مبتنی بر نتایج است و نه محدود به زمان!
تاثیر فرهنگ سازمانی بر استراتژی
فرهنگ سازمانی یکی از مهمترین بخشهای سازمانی است که میتواند بر استراتژی آن تاثیر بگذارد. یک سازمان در طول فعالیت روزانه خود، سنتها، ارزشها، سیاستها و نگرشهای خود را به اشتراک میگذارد که این همان تعریف فرهنگ سازمانی است. بنابراین میتوان گفت که فرهنگ سازمانی، زیربنای استراتژی یک سازمان است.
یک سازمان اگر فرهنگ سازمانی را در چشمانداز و ماموریت خود قرار دهد، به راحتی به اهداف خود دست خواهد یافت. البته برای رسیدن به این مقصود لازم است به تطابق فرهنگ با اصول استراتژیک سازمان توجه شود. هر سازمان، فرهنگ منحصربهفردی دارد که میتواند بر کارمندان و حتی مشتریانش تاثیر بگذارد.
تا زمانی که کارکنان از فرهنگ سازمان مطلع باشند، کسبوکار را میشناسند و بنابراین، استراتژیهایی را میسازند که فرهنگ سازمانی را احاطه کند و از هدف سازمانی منحرف نشود. از سوی دیگر، یک فرهنگ سازمانی روشن و قوی میتواند توجه مشتریان را جلب کند و به آنها این امکان را بدهد تا با هدفهای شرکت بهخوبی آشنا شوند.
بیشتر شرکتهای موفق، فرهنگ سازمانی خود را با چشمانداز مطابقت میدهند. آنها سعی میکنند بین فرهنگ سازمانی و عملکرد سازمانی رابطه مثبتی ایجاد کنند و این اطمینان را بهوجود آورند که کارکنان بهطور موثر کار میکنند و مشتریان به خوبی میدانند که هدف سازمان چیست. چشمانداز و ماموریت سازمان در پایداری آن نقش دارند. سازمان باید ارتباط چشمانداز و ماموریت خود را با فرهنگ سازمانی به خوبی روشن کند و آن را برای ایجاد انگیزه در کارکنان، شرکای تجاری و مشتریان خود بهکار بگیرد.
استراتژی وابسته به یک دیدگاه گسترده است و به جای کار بر یک محصول واحد، بر داشتن یک نقشه راه کلی متمرکز است. این مفهوم نشان میدهد که به عنوان یک کسبوکار در طول زمان به کجا میرویم. فکرکردن به این که کارها به چه ترتیبی انجام شوند هم به آن مرتبط است. استراتژی به ما میگوید از نقطهنظر تجاری یا بازاریابی، بر چه چیزی و چه زمانی تمرکز کنیم. برای مطالعه بیشتر در مورد مفهوم استراتژی و عناوین مشابه میتوانید به وبسایت کیو سی بی مراجعه کنید.
تدوین استراتژی و سطوح آن
استراتژی یک برنامه گسترده است که توسط یک سازمان توسعه داده می شود تا آن را از جایی که هست به جایی که می خواهد برساند. یک استراتژی خوب طراحی شده به سازمان کمک می کند تا به حداکثر سطح اثربخشی خود در دستیابی به اهداف خود برسد و در عین حال دائماً به او اجازه می دهد تا محیط خود را نظارت کند تا استراتژی را در صورت لزوم تطبیق دهد. تدوین استراتژی فرآیند توسعه استراتژی است.
شما می توانید یک استراتژی را در سه سطح مختلف توسعه دهید:
سطح شرکت: پایه و اساس آنچه می خواهید در سازمان خود به دست آورید.
سطح کسب و کار: چگونه می خواهید با سایر سازمان ها در صنعت خود رقابت کنید.
سطح عملکردی: چگونه برای رشد سازمان خود در صنعت برنامه ریزی می کنید.
مدیریت تغییر و علت اهمیت تغییر استراتژیک
تعریف مدیریت تغییر بیان میکند که این یک فرآیند برنامهریزیشده استفاده از منابع به شیوهای ساختاریافته بهمنظور دستیابی به اهداف خاص برای پاسخگویی به سناریوهای در حال تغییر در یک سازمان است.مدیریت تغییر برای کارمند عادی چه معنایی دارد؟ صرفاً اینکه کارها به همان شکلی که همیشه انجام می دادند عمل نمی کنند زیرا سازمان با یک چالش مواجه است. استراتژی مدیریت تغییر اساساً سه عنصر را شامل می شود و هر سازمانی که تغییر را اجرا می کند حداقل از یکی از این سه عنصر استفاده می کند:
تجدید ساختار : این استراتژی شامل تمرکز بر عملکرد بهبود یافته است.
مهندسی مجدد : این استراتژی بر بهبود فرآیندهای کسب و کار و سیستم های مرتبط تمرکز دارد.
نوآوری : این استراتژی بر ارائه کالاها و خدمات جدید متمرکز است.
مدیریت تغییر استراتژیک برنامهریزی بلندمدتی است که به سازمان اجازه میدهد در بازار مرتبط بماند، به رشد خود ادامه دهدو با رقبای صنعتی روبرو شود و از رقبای صنعت پیشی بگیرد و برای سناریوهای پیچیده مانند بازنگری کامل تیم مدیریت، ادغام وآماده شود. منسوخ شدن فناوری در حال استفاده، جابجایی دفتر به یک منطقه جدید و غیره. به عنوان مثال، اجازه دهید مورد Mary’s Markers را درنظر بگیریم، یک فروشگاه لوازم التحریر که به خوبی کار می کند، اما از زمان ظهور خرید آنلاین، بسیاری از رقبا نیز یک فروشگاه آنلاین راه اندازی کرده اند یا به طور کامل به یک مدل تجارت الکترونیک روی آورده اند و Mary’s Markers شاهد کاهش فروش است. برای حفظ سود و تداوم مرتبط ماندن در بازار، Mary’s Markers باید یک فروشگاه آنلاین نیز باز کند زیرا به زودی همه رقبای آن با کلیک یک گوشی هوشمند در دسترس خواهند بود و فروش را به سمت خود هدایت می کنند.
پیاده سازی استراتژی چیست؟
زمانی که تیم ها اهدافی را دارند که می خواهند به آن برسند، استفاده از یک استراتژی می تواند فرآیند را موثرتر و کارآمدتر کند. اجرای استراتژی شامل تشکیل یک استراتژی و اجرای آن در کسب و کار یا تیم است. کسب اطلاعات بیشتر در مورد این فرآیند می تواند به شما در اجرای موفقیت آمیز برنامه های یک سازمان کمک کند.اجرای استراتژی عبارت است از اجرای یک برنامه برای رسیدن به هدف یا مجموعه ای از اهداف مورد نظر. فرآیند طوفان فکری به تدوین این ایده ها کمک می کند، در حالی که فرآیند پیاده سازی آن استراتژی ها یا برنامه ها را عملی می کند. اجرای استراتژی به شدت به بازخوردها و گزارشهای وضعیت بستگی دارد تا اطمینان حاصل شود که استراتژی کار میکند و هر زمینهای که ممکن است تعریف استراتژی و سطوح آن نیاز به بهبود داشته باشد دوباره کار کند.
چگونه می توان اجرای موفقیت آمیز استراتژی را تجربه کرد؟
شما می توانید با تعیین اینکه آیا سازمان به اهداف مورد نظر خود رسیده است، اجرای موفقیت آمیز استراتژی را اندازه گیری کنید . در اینجا چند مرحله برای چگونگی تجربه اجرای موفق استراتژی وجوددارد:
1)اهداف و استراتژی های روشن را تعریف کنید.
مهمترین مؤلفه اجرای موفقیت آمیز استراتژی، تعریف اهداف روشن و فرآیند کمک به تیم برای رسیدن به آن اهداف است. در نظر بگیرید که اهداف و استراتژی مورد نظر را بر روی یک صفحه سفید یا پاورپوینت برای تیم نمایش دهید. گنجاندن یک کمک بصری می تواند به تیم کمک کند تا تصویر واضح تری از استراتژی، از جمله اینکه اهداف چه هستند و زمانی که به آنها رسیدند چگونه به نظر می رسد، داشته باشند. همچنین ایده خوبی است که از همسویی اهداف و استراتژی با ارزش ها و چشم انداز شرکت اطمینان حاصل کنید. اهداف خود را مرور کنید تا ببینید آیا هیچ یک از اجزای آن همسو نیستند و آنها را بر اساس آن تنظیم کنید. به این ترتیب، همه به کاری که انجام می دهند اطمینان دارند.
2) نقش ها و رهبری را تعیین کنید.
گام بعدی در اجرای موفق، تعیین نقش های تیم است. میزبانی یک جلسه جداگانه را در نظر بگیرید که در آن نقش همه افراد تیم را توضیح دهید.این می تواند به بهبود پاسخگویی در میان اعضای تیم و شفافیت کلی پروژه کمک کند.شما می توانید ساختار رهبری خود را در این مرحله نیز تعیین کنید.اگر تیم شما فقط به یک نقش رهبری نیاز دارد، حتما توضیح دهیدکه چراآن شخص را برای این نقش انتخاب کردید.تعیین نقش ها نیز به معنای بحث در مورد مسئولیت هاست. شما می توانید تعیین کنید که چه کسی مسئول هر بخش از پروژه و هر ضرب الاجل فردی است که ممکن است داشته باشید. اگر شما مدیر هستید، دردسترس نگه داشتن خود می تواند به تیم در صورت مواجهه با چالش هایی در پروژه کمک کند.
3)برنامه خود را اجرا کنید
پس از ابلاغ استراتژی و تعیین نقش ها، می توانید اجرای طرح را آغاز کنید. تیم معمولاً در چند روز یا چند هفته اول پیشرفت اولیه را انجام می دهد و این می تواند زمان خوبی برای ارائه گزارش پیشرفت باشد.گزارش های پیشرفت به تعریف استراتژی و سطوح آن همه کمک می کند تا نقاط ضعف و قوت تیم را بهتر درک کنند، تا چه حد پیشرفت کرده اند و برای رسیدن به اهداف نهایی چه کاری باید انجام دهند.ارائه گزارش های پیشرفت یا به روز رسانی تیم در نقاط عطف خاص در طول پروژه می تواند مفید باشد. این موارد می تواند شامل موارد زیر باشد:
اولین چالش بزرگ پروژه
نقطه میانی پروژه
مرحله نهایی پروژه
هر زمان که یک چالش بزرگ به شکست تبدیل می شود
بعد از اینکه تیم پروژه را کامل کرد و به اهداف رسید یا از دست داد..
4)نظارت و تشویق کنید
به روز رسانی های مکرر برای روحیه تیم مهم است. بازخورد خوب می تواند به تشویق و ترغیب اعضای تیم برای رسیدن به اهداف اولیه وحفظ بهره وری درطول عمر پروژه کمک کند.شما می توانید عملکرد فردی را زیر نظر بگیرید تا مطمئن شوید که هر یک از اعضای تیم وظیفه خود را انجام می دهند و به سرعت مناطق مشکل را شناسایی می کنند.
تدوین استراتژی و سطوح آن
استراتژی یک برنامه گسترده است که توسط یک سازمان توسعه داده می شود تا آن را از جایی که هست به جایی که می خواهد برساند. یک استراتژی خوب طراحی شده به سازمان کمک می کند تا به حداکثر سطح اثربخشی خود در دستیابی به اهداف خود برسد و در عین حال دائماً به او اجازه می دهد تا محیط خود را نظارت کند تا استراتژی را در صورت لزوم تطبیق دهد. تدوین استراتژی فرآیند توسعه استراتژی است.
شما می توانید یک استراتژی را در سه سطح مختلف توسعه دهید:
سطح شرکت: پایه و اساس آنچه می خواهید در سازمان خود به دست آورید.
سطح کسب و کار: چگونه می خواهید با سایر سازمان ها در صنعت خود رقابت کنید.
سطح عملکردی: چگونه برای رشد سازمان خود در صنعت برنامه ریزی می کنید.
مدیریت تغییر و علت اهمیت تغییر استراتژیک
تعریف مدیریت تغییر بیان میکند که این یک فرآیند برنامهریزیشده استفاده از منابع به شیوهای ساختاریافته بهمنظور دستیابی به اهداف خاص برای پاسخگویی به سناریوهای در حال تغییر در یک سازمان است.مدیریت تغییر برای کارمند عادی چه معنایی دارد؟ صرفاً اینکه کارها به همان شکلی که همیشه انجام می دادند عمل نمی کنند زیرا سازمان با یک چالش مواجه است. استراتژی مدیریت تغییر اساساً سه عنصر را شامل می شود و هر سازمانی که تغییر را اجرا می کند تعریف استراتژی و سطوح آن حداقل از یکی از این سه عنصر استفاده می کند:
تجدید ساختار : این استراتژی شامل تمرکز بر عملکرد بهبود یافته است.
مهندسی مجدد : این استراتژی بر بهبود فرآیندهای کسب و کار و سیستم های مرتبط تمرکز دارد.
نوآوری : این استراتژی بر ارائه کالاها و خدمات جدید متمرکز است.
مدیریت تغییر استراتژیک برنامهریزی بلندمدتی است که به سازمان اجازه میدهد در بازار مرتبط بماند، به رشد خود ادامه دهدو با رقبای صنعتی روبرو شود و از رقبای صنعت پیشی بگیرد و برای سناریوهای پیچیده مانند بازنگری کامل تیم مدیریت، ادغام وآماده شود. منسوخ شدن فناوری در حال استفاده، جابجایی دفتر به یک منطقه جدید و غیره. به عنوان مثال، اجازه دهید مورد Mary’s Markers را درنظر بگیریم، یک فروشگاه لوازم التحریر که به خوبی کار می کند، اما از زمان ظهور خرید آنلاین، بسیاری از رقبا نیز یک فروشگاه آنلاین راه اندازی کرده اند یا به طور کامل به یک مدل تجارت الکترونیک روی آورده اند و Mary’s Markers شاهد کاهش فروش است. برای حفظ سود و تداوم مرتبط ماندن در بازار، Mary’s Markers باید یک فروشگاه آنلاین نیز باز کند زیرا به زودی همه رقبای آن با کلیک یک گوشی هوشمند در دسترس خواهند بود و فروش را به سمت خود هدایت می کنند.
پیاده سازی استراتژی چیست؟
زمانی که تیم ها اهدافی را دارند که می خواهند به آن برسند، استفاده از یک استراتژی می تواند فرآیند را موثرتر و کارآمدتر کند. اجرای استراتژی شامل تشکیل یک استراتژی و اجرای آن در کسب و کار یا تیم است. کسب اطلاعات بیشتر در مورد این فرآیند می تواند به شما در اجرای موفقیت آمیز برنامه های یک سازمان کمک کند.اجرای استراتژی عبارت است از اجرای یک برنامه برای رسیدن به هدف یا مجموعه ای از اهداف مورد نظر. فرآیند طوفان فکری به تدوین این ایده ها کمک می کند، در حالی که فرآیند پیاده سازی آن استراتژی ها یا برنامه ها را عملی می کند. اجرای استراتژی به شدت به بازخوردها و گزارشهای وضعیت بستگی دارد تا اطمینان حاصل شود که استراتژی کار میکند و هر زمینهای که ممکن است نیاز به بهبود داشته باشد دوباره کار کند.
چگونه می توان اجرای موفقیت آمیز استراتژی را تجربه کرد؟
شما می توانید با تعیین اینکه آیا سازمان به اهداف مورد نظر خود رسیده است، اجرای موفقیت آمیز استراتژی را اندازه گیری کنید . در اینجا چند مرحله برای چگونگی تجربه اجرای موفق استراتژی وجوددارد:
1)اهداف و استراتژی های روشن را تعریف کنید.
مهمترین مؤلفه اجرای موفقیت آمیز استراتژی، تعریف اهداف روشن و فرآیند کمک به تیم برای رسیدن به آن اهداف است. در نظر بگیرید که اهداف و استراتژی مورد نظر را بر روی یک صفحه سفید یا پاورپوینت برای تیم نمایش دهید. گنجاندن یک کمک بصری می تواند به تیم کمک کند تا تصویر واضح تری از استراتژی، از جمله اینکه اهداف چه هستند و زمانی که به آنها رسیدند چگونه به نظر می رسد، داشته باشند. همچنین ایده خوبی است که از همسویی اهداف و استراتژی با ارزش ها و چشم انداز شرکت اطمینان حاصل کنید. اهداف خود را مرور کنید تا ببینید آیا هیچ یک از اجزای آن همسو نیستند و آنها را بر اساس آن تنظیم کنید. به این ترتیب، همه به کاری که انجام می دهند اطمینان دارند.
2) نقش ها و رهبری را تعیین کنید.
گام بعدی در اجرای موفق، تعیین نقش های تیم است. میزبانی یک جلسه جداگانه را در نظر بگیرید که در آن نقش همه افراد تیم را توضیح دهید.این می تواند به بهبود پاسخگویی در میان اعضای تیم و شفافیت کلی پروژه کمک کند.شما می توانید ساختار رهبری خود را در این مرحله نیز تعیین کنید.اگر تیم شما فقط به یک نقش رهبری نیاز دارد، حتما توضیح دهیدکه چراآن شخص را برای این نقش انتخاب کردید.تعیین نقش ها نیز به معنای بحث در مورد مسئولیت هاست. شما می توانید تعیین کنید که چه کسی مسئول هر بخش از پروژه تعریف استراتژی و سطوح آن و هر ضرب الاجل فردی است که ممکن است داشته باشید. اگر شما مدیر هستید، دردسترس نگه داشتن خود می تواند به تیم در صورت مواجهه با چالش هایی در پروژه کمک کند.
3)برنامه خود را اجرا کنید
پس از ابلاغ استراتژی و تعیین نقش ها، می توانید اجرای طرح را آغاز کنید. تیم معمولاً در چند روز یا چند هفته اول پیشرفت اولیه تعریف استراتژی و سطوح آن را انجام می دهد و این می تواند زمان خوبی برای ارائه گزارش پیشرفت باشد.گزارش های پیشرفت به همه کمک می کند تا نقاط ضعف و قوت تیم را بهتر درک کنند، تا چه حد پیشرفت کرده اند و برای رسیدن به اهداف نهایی چه کاری باید انجام دهند.ارائه گزارش های پیشرفت یا به روز رسانی تیم در نقاط عطف خاص در طول پروژه می تواند مفید باشد. این موارد می تواند شامل موارد زیر باشد:
اولین چالش بزرگ پروژه
نقطه میانی پروژه
مرحله نهایی پروژه
هر زمان که یک چالش بزرگ به شکست تبدیل می شود
بعد از اینکه تیم پروژه را کامل کرد و به اهداف رسید یا از دست داد..
4)نظارت و تشویق کنید
به روز رسانی های مکرر برای روحیه تیم مهم است. بازخورد خوب می تواند به تشویق و ترغیب اعضای تیم برای رسیدن به اهداف اولیه وحفظ بهره وری درطول عمر پروژه کمک کند.شما می توانید عملکرد فردی را زیر نظر بگیرید تا مطمئن شوید که هر یک از اعضای تیم وظیفه خود را انجام می دهند و به سرعت مناطق مشکل را شناسایی می کنند.
سطوح استراتژی در سازمان
سلسله مراتب تصمیم گیری و تدوین استراتژی در سطوح مختلف امکان پذیر است. سطوح استراتژی در سازمان ها در حداقل سه سطح قابل تشخیص است:
استراتژی سطح بنگاه[۱]:
این سطح، مربوط به جهت گیری های کلی شرکت مادر یا صاحب سهام است. به هدف و محدوده فعالیت سازمان و اینکه چگونه باید در بخش های مختلف ارزش افزوده ایجاد شود، می پردازد. در این سطح، تصمیمات کلی در مورد سبد محصولات، بازارهای آینده، محدوده جغرافیایی، امکان تنوع محصولات و خدمات و غیره اتخاذ می شود. این سطح به انتظارات صاحبان، مدیران و ذینفعان اصلی سازمان می پردازد.
استراتژی سطح واحدهای کسب و کار (وظیفه ای[۲]):
این سطح از استراتژی در سطح واحدهای تابعه که مستقیماً در امر تولید و رقابت هستند، معنا دارد. یک واحد تجاری کسب و کار ، بخشی از سازمان است که برای محصولات یا خدمات آن، بازار متمایز و متفاوتی از سایر واحدهای تجاری وجود دارد.
این بدان معنا نیست که واحد تجاری الزاماً از لحاظ فیزیکی مجزا از سایر بخش های سازمان است. بلکه ممکن است، صرفاً براساس معیارهای مختلف (مانند سن مشتریان، جنسیت مشتریان، ناحیه جغرافیایی تحت پوشش و…)، یک واحد کسب و کار مجزا تلقی شده و استراتژی متمایزی را به آن نسبت داد.
این سطح در مورد تصمیماتی است، که نحوه حضور موفق در بازارهای خاص و نحوه رقابت را منعکس می نماید. در این سطح مشخص می شود چگونه می توان نسبت به رقبا مزیت رقابتی پیدا کرد. چه فرصتهای جدیدی در بازار وجود دارد. چه محصولات یا خدماتی بایستی در چه بازارهایی گسترش یابند که سازمان در دراز مدت به سود بالا یا رشد ارزش سهام برسد.
استراتژی های سطح عملیاتی:
سطح سوم استراتژی در سطح عملیاتی سازمان مستقر بوده و به این مسأله می پردازد که چگونه اجزاء، واحدها و افراد سازمان می توانند بطور مؤثر و کارا، استراتژیهای سطح بنگاه و سطح واحدهای تجاری را در قالب بسیج منابع فرآیندها و نیروی انسانی پیاده سازی و اجرا کنند.
از دیدگاه بهره وری در سطوح سازمانی باید گفت در سطوح استراتژی سازمانی و وظیفه ای کارایی بیشتر ملاک است اما در سطح عملیاتی باید علاوه بر کارایی به اثربخشی نیز توجه داشت.)
هرم سطوح استراتژی در سازمان
همچنین در تعریفی دیگر سطوح مدیریت استراتژیک سازمان شامل سطح سازمان، سطحی بخشی/ واحد تجاری استراتژیک/ کسب و کار و سطح وظیفه ای می باشد.
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
تهیه و تدوین: علی خادم الرضا
انتشار مطلب سطوح استراتژی در سازمان با ذکر منع بلامانع است.
دوست عزیز شما می توانید در کنار مطالعه مقالات کارآفرینی و کسب و کار در وبسایت علی خادم الرضا، مقالات متعدد تخصصی با موضوعات برنامه ریزی ، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک ، تفکر استراتژیک ، استراتژی سازی و سایر موضوعات مرتبط با مبحث استراتژی را مطالعه کنید.
دیدگاه شما